سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین باری‏ءالخلائق اجمعین و الصلوه و السلام علی‏ عبدالله و رسوله و حبیبه و صفیه ، سیدنا و نبینا و مولانا ابی‏القاسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین . اعوذ بالله من الشیطان الرجیم : « فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیه یحرفون الکلم عن‏ مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به »( 1 ) بحث ما در سه شب گذشته درباره تحریفات در واقعه تاریخی عاشورا بود که در چهار قسمت قرار دادیم : 1 - بطور کلی در معنی تحریف و انواع آن . 2 - در بیان تحریفاتی که در خصوص واقعه تاریخی عاشورا صورت گرفته‏ است و نمونه‏هایی از آن تحریفات . 3 - عوامل‏تحریف ، اسباب و موجباتی که منجر به تحریف می‏شوند بطور عموم ، و عاملهای خاصی که در این حادثه تاریخی دخالت‏ کرده‏اند . 4 - راجع به وظیفه ما مردم در برابر این تحریفها ، هم وظیفه علمای امت‏ و هم وظیفه توده مردم . از این چهار بخش ، سه بخش اول را در شبهای گذشته صحبت کردیم و امشب‏ به فضل الهی درباره قسمت چهارم صحبت می‏کنیم . بطور قطع و یقین در این حادثه بسیار بزرگ‏تاریخی تدریجا تحریفاتی در طول زمان پیدا شده است و بدون شک در اینجا وظیفه‏ای هست که باید با این‏ تحریفات مبارزه کرد ، بلکه به تعبیر بهتر ، اگر بخواهیم از خودمان‏ ستایش کنیم و تعبیر احترام‏آمیزی درباره خودمان به کار ببریم ، باید بگوئیم که نسل ما رسالتی برای مبارزه با این تحریفات دارد . ولی قبل از آنکه این وظیفه و این رسالت را چه برای علمای‏امت ( به تعبیر دیگر خواص‏ ) و چه برای توده مردم ( به تعبیر دیگر عوام ) عرض کنم ، مقدمتا دو مطلب دیگر را بیان می‏کنم ، یکی اینکه نگاهی به گذشته کنیم و ببینیم‏ مسؤول این تحریفات چه کسانی هستند . آیا خواص و علماء مسؤول این‏ تحریفاتند و یا توده و عوام‏الناس ؟ امروزه وظیفه چیست و وظیفه کیست ، یک مطلب است ، در گذشته مقصر و مسؤول که بوده است ، مطلب دیگری است‏ . معمولا در اینگونه قضایا علماء به گردن عوام می‏اندازند و عوام به گردن‏ علماء . علماء می‏گویند تقصیر عوام‏الناس است ، تقصیر جهالت مردم است ، بقدری مردم جاهل و نادان و نالایق و ناشایسته‏اند که سزاوار همینمهملات هم هستند ، شایسته حقایق نیستند . من از مرحوم آیت‏الله‏صدرا علی‏الله‏مقامه شنیدم که تاج‏نیشابوری در منبر حرفهای مفت می‏گفت ، کسی به او اعتراض کرد که این حرفها چیست ، این‏ همه اجتماع می‏شود چرا دو کلمه حرف حسابی نمی‏زنی ؟ گفت مردم لایق نیستند ! بعد هم با یک دلیل ، به اصطلاح ثابت کرد . مردم‏عوام یعنی توده مردم ، منطقی در برابر خواص دارند ، و این منطق را اغلب بکار می‏برند . می‏گویند : ماهی از سر گنده گردد نی‏زدم . علماء به‏ منزله سرماهی هستند و ما دم‏ماهی . ولی حقیقت این است که در این تقصیر و در این مسؤولیت ، هم خواص مسؤولند و هم عوام . این را بدانید که عامه‏ مردم و توده مردم هم در این مسائل شریکند . در این جور مسائل این توده‏ مردم هستند که حقایق‏کشی می‏کنند و خرافات را اشاعه می‏دهند . حدیث معروفی است و علماء برای آن اعتبار قائل شده‏اند که شخصی از امام‏صادق علیه‏السلام در ذیل آیه شریفه : « و منهم امیون لا یعلمون الکتاب‏ الا امانی »( 1 ) ( در اینجا خدا از عوام یهود انتقاد می‏کند . با اینکه‏ خدا عوام را بی‏سواد ، امی و درس‏ناخوانده معرفی می‏کند ، در عین‏حال از همین عوام در قرآن انتقاد می‏کند و آنها را مسؤول می‏شناسد ) سؤال می‏کند که‏ آقا ! علمای یهود مسؤول بوده‏اند درست ، عوام چه مسؤولیتی دارند ؟ اینها عوام بودنشان عذرشان است ( حدیث مفصل است ) امام ( ع ) فرمود این‏جور نیست . مسائلی هست که احتیاج به درس خواندن دارد ، فقط درس خوانده‏ها آنها را درک می‏کنند ،درس ناخوانده‏ها درک نمی‏کنند . در اینجا می‏توان گفت عوام مسؤول نیستند چون درس خوانده نیستند . گواینکه گاهی عوام مسؤولیتشان این است که چرا درس نمی‏خوانند ؟ این هم یک منطقی است . ولی اگر عوام مسؤولیت نداشته‏ باشند ، در مسائلی است که آن مسائل احتیاج به تحصیل و درس و کتاب و معلم دارد . وقتی معلم ندیده ، مدرسه ندیده ، کتاب نخوانده چرا مسؤول‏ باشد ؟ اما بعضی از مسائل هست که بشر با فطرت‏سلیم ، آنها را درک می‏کند و دیگر مدرسه و کتاب و معلم نمی‏خواهد ، به تعبیر من دیپلم داشتن‏ نمی‏خواهد ، کلاس‏شش را طی کردن نمی‏خواهد ، بلکه عقل داشتن کافی است ، سلامت عقل کافی است . سپس امام ( ع ) مثال زد ، فرمود : عالمی مردم را به زهد و تقوا دعوت می‏کند ، ولی در عین حال برخلاف زهد و تقوا عمل می‏کند ! توبه‏فرما است ، اما توبه فرمایان خود ، توبه کمتر کنند و مردم عوام هم‏ اینها را می‏بینند که بر ضد گفته خودشان عمل می‏کنند ! امام ( ع ) فرمود : آیا انسان باید درس‏خوانده و معلم دیده باشد و کلاس طی کرده باشد تا بفهمد که چنین آدمی لایق پیروی نیست ؟ عوام قوم یهود اینها را به چشم‏ خودشان می‏دیدند و با عقل خودشان درک می‏کردند ، « و اضطروا بمعارف‏ قلوبهم » ( 1 ) ، با یک معرفت فطری درک می‏کردند که از چنین کسانی‏ نباید پیروی کرد معذلک پیروی می‏کردند ، پس مسؤولند . یک سلسله مسائل هست که احتیاج به درس خواندن ندارد ، به قول معروف‏ خط سیاه و سفید خواندن نمی‏خواهد ، عربی دانستن نمی‏خواهد ، فارسی دانستن هم نمی‏خواهد ، صرف و نحو نمی‏خواهد ، فقه و اصول‏ نمی‏خواهد ، منطق و فلسفه نمی‏خواهد . فطرت سلیم می‏خواهد و فطرت سلیم را هم همه دارند . فطرتشان درک می‏کند . پیغمبراکرم ( ص ) جمله‏ای دارد که‏ از پخته‏ترین جمله‏هاست ، چون از فطری‏ترین جمله‏هاست . فرمود : « انما الاعمال بالنیات و انما لکل امری مانوی » (1) عمل ، به قصد و نیت‏ بستگی دارد . اگر شما کاری انجام دهید چه خوب و چه بد ، اما آن کار بدون‏ قصد از شما صادر شده باشد ، اگر بد است مسؤول نیستید و اگر خوب است‏ پاداش ندارید . اگر کسی آمد خوابی را نقل کرد ، داستانی را نقل کرد ، گفت فلان‏کس در یک جریان اضطراری ، در یک عالم‏بی‏خبری ، در یک کاری که کوچکترین قصدی‏ در آن نداشته است ، بلکه قصد خلاف داشته است ، در عین‏حال همین کار بدون‏ قصد ، او را به اعلی‏علیین بالا برد و تمام گناهانش را محو کرد ، آیا باید قبول کنیم ؟ باید در کتاب خوانده باشیم ؟ عربی باید بدانیم ؟ سیاه‏وسفید باید خوانده باشیم ؟ گناهان انسان را فقط توبه پاک می‏کند ، یک بازگشت‏ به حق پاک می‏کند . « ان الحسنات یذهبن السیئات »( 2 ) ، کار نیک‏ است که اثر کار بد را می‏برد . اما کار بدون اختیار اینچنین نیست . ما از همین فطرت خدادادی خودمان هرگز استفاده نمی‏کنیم . در بعضی از کتابها نوشته‏اند یک نفر دزد که راه را برای مردم می‏گرفت و آنها را می‏کشت ، یک روز اطلاع پیدا کرد که قافله زواری‏ می‏خواهد به کربلا برود ، آمد سر گردنه‏ای کمین کرد برای اینکه راه را بر زوار امام‏حسین ( ع ) ببندد و مالشان را بدزدد و اگر لازم شد آنها را بکشد . منتظر بود قافله برسد که ناگهان کنارراه خوابش برد ، قافله آمد ، رد شد و او بیدار نشد . در همین حال صحنه قیامت را خواب دید که او را به‏ جهنم می‏برند ؟ چرا به جهنم می‏برند ؟ چون کوچکترین عمل صالح در نامه عملش‏ نیست ، هر چه هست گناه است ، هر چه هست جنایت است . او را تا لبه‏ پرتگاه جهنم بردند ولی جهنم نپذیرفت و برگشت ! چرا نپذیرفت ؟ چون این‏ مرد سر راهی خوابیده بود که در آن قافله زوار می‏رفت و گرد زوار بر تن‏ولباس او نشسته بود ، بدون اینکه خودش قصدی داشته باشد ، بلکه قصد کشتن زوار را داشته است ، قصد بردن مال آنها را داشته است ، ولی علی‏رغم‏ گفته پیغمبر (ص) که : « انما الاعمال بالنیات و انما لکل امری‏ء ما نوی » ، این عمل بدون اختیار ، تمام گناهانش را محو کرد : فان النار لیس تمس جسما علیه غبار زوار الحسین از جنبه شعری خیلی خوب است اما از جنبه مکتب امام‏حسین ( ع ) متاسفانه درست نیست . مطلب دومی که باید قبل از بیان این رسالت و وظیفه عرض کنم ، خطراتی‏ است که در این تحریفات وجود دارد . مختصری راجع به خطر تحریف بحث‏ کنیم . انواع تحریفها در واقعه تاریخی عاشورا را بدست آوردیم ، عوامل‏ تحریف را هم شناختیم . ممکن است کسیبگوید مگر تحریف چه عیبی دارد ؟ چه ضرری دارد ؟ چه خطری دارد ؟ خطر تحریف فوق‏العاده زیاد است . تحریف ضربت غیر مستقیم است که از ضربت‏ مستقیم کاری تر است . یک کتاب که تحریف می‏شود ( چه تحریف لفظی ، چه‏ تحریف معنوی ) اگر کتاب هدایت باشد ، تبدیل به کتاب ضلالت می‏شود، اگر کتاب سعادت باشد تبدیل به کتاب شقاوت می‏شود . اگر کتابی باشد که‏ انسان را رو به بالا می‏برد ، در اثر تحریف رو به پائین می‏آورد . اساسا آن‏ حقیقت را بکلی عوض می‏کند . نه تنها بدون خاصیت می‏کند ، بلکه اثر معکوس می‏بخشد . هر چیزی آفتی متناسب با خودش دارد ، پیغمبراکرم ( ص ) می‏فرماید : « آفة الدین ثلاثة : فقیه فاجر ، امام جائر ، مجتهد جاهل » ( 1 ) ، سه چیز آفت دین است : 1 - دانشمند بدعمل ، فاسق و فاجر . 2 - زعیم و پیشوای ستمکار . 3 مقدس‏ نادان . پیغمبر اکرم اینها را بعنوان آفتهای دین می‏شمرد . همان طور که جمادات‏ ، نباتات و حیوانات آفتهای مخصوص بخود دارند ، بدن انسانها آفتهای‏ مخصوص به خود دارد ، دین ، آئین و مسلک هم آفت مخصوص به خود دارد . تحریف ، که بوسیله دو صنف از آن سه صنفی که پیغمبر اکرم فرمود ، یعنی‏ عالم بد عمل و فاسق ، و مقدس نادان ایجاد می‏شود ، آفت دین است ، دین‏ را از بین می‏برد . تحریف چون موضوع را عوض می‏کند مردم آن را بعنوان‏ حقیقت می‏پذیرند ، اما نتیجه معکوس می‏گیرند . علی علیه‏السلام ، شخصیتی به آن عظمت ، در نظر بعضی از ما مردم یک‏ شخصیت تحریف شده عجیبی است . بعضی از مردم علی ( ع ) را فقط و فقط به‏ پهلوانی می‏شناسند و بس ! گاهی به وسیله اشخاص بسیار مغرض عکسهایی از علی علیه‏السلام منتشر می‏شود که شمشیری مانند زبان مار که دو زبانه دارد در دست اوست و بازوها و قیافه‏ای برای ایشان درست می‏کنند و نقاشی می‏کنند که معلوم نیست از کجا بدست آورده‏اند . اصلا عکس و مجسمه علی ( ع ) و پیغمبر ( ص ) قطعا در دنیا نبوده است . یک قیافه‏های عجیبی درست‏ می‏کنند که انسان باور نمی‏کند این همان علی ( ع ) عادل است ، این همان‏ علی‏ای است که شبها از خوف خدا می‏گریسته است . چون سیمای یک عابد ، سیمای یک متهجد ، سیمای کسی که شبها استغفار می‏کرده است ، سیمای یک‏ حکیم ، سیمای یک قاضی ، سیمای یک ادیب ، یک‏جور دیگر است . مطلب دیگری که مخصوص ما ایرانیهاست اینست که به امام چهارم علیه‏ السلام می‏گوییم امام زین‏العابدین بیمار ! غیر از زبان فارسی در هیچ زبان‏ دیگری کلمه بیمار را دنبال اسم امام زین‏العابدین ( ع ) نمی‏بینیم . در زبان عربی چنین کلمه‏ای نیست . ایشان القاب زیادی دارند ، السجاد یکی از القابشان است ، ذوالثفنات یکی از القابشان است . آیا شما کتابی در دنیا پیدا می‏کنید که لقبی به زبان عربی به امام داده باشند که مفهوم‏ بیمار را برساند ؟ ! امام زین‏العابدین ( ع ) تنها در ایام حادثه عاشورا بیمار بودند ( شاید تقدیرالهی بود برای اینکه باید امام زنده می‏ماند و نسل امام‏حسین ( ع ) از این طریق محفوظ می‏شد ) و همان بیماری سبب نجات‏ ایشان شد . چندبار تصمیم گرفتند امام ( ع ) را بکشند ، اما چون بیماری او شدید بود ، گفتند انه لما به ( 1 ) چرا او را بکشیم ؟ او دارد می‏میرد . در دنیا چه کسی هست که در عمرش بیمار نشده باشد ؟ در غیر این چند روز ببینید آیا یک جا نوشته‏اند که امام زین‏العابدین ( ع ) بیمار بود ؟ ! ولی‏ ما امام زین‏العابدین ( ع ) را به صورت یک بیمار مریض زردرنگ تب‏داری‏ که همیشه عصا بدستش است و کمر خم کرده و راه می‏رود و آه می‏کشد ، ترسیم‏ کرده‏ایم ! همین‏دروغ ، همین‏تحریف سبب شده است که بسیاری از اشخاص آه بکشند ، ناله بکنند ، خودشان را به موش‏مردگی بزنند تا مردم آنها را احترام کنند و بگویند آقا را ببینید درست مانند امام زین‏العابدین ( ع ) بیمار است ! این تحریف است . امام زین‏العابدین علیه‏السلام با امام حسین علیه‏السلام و با امام‏باقر علیه السلام از نظر مزاج و بنیه هیچ فرقی نداشته است . امام‏ ( ع ) بعد از حادثه کربلا چهل سال زنده بود . مانند همه سالم بود ، با امام‏صادق علیه‏السلام فرقی نداشته ، چرا بگوئیم امام زین‏العابدین بیمار ؟ ! ( 2 ) امامت به معنی نمونه بودن و سرمشق بودن است . فلسفه وجود امام این‏ است که یک انسان مافوق انسانها باشد ، همان‏طور که پیغمبران ، « بشر مثلکم یوحی الی »(1) بودند ، تا مردم از این مثلهای اعلی پیروی و تبعیت کنند . اما وقتی که چهره این شخصیتها این قدر مشوه شد ، خراب شد ، سیمایشان تغییر کرد ، دیگر قابل پیروی و لایق پیروی نیستند . یعنی پیروی‏ از این شخصیتهای خیالی به جای اینکه سودمند باشد ، نتیجه معکوس می‏بخشد . پس اجمالا دانستیم که خطر تحریف چقدر زیاد است . واقعا تحریف ضربت‏ غیر مستقیم است ، از پشت خنجر زدن است . نسل یهودیان در جهان قهرمان تحریفند . هیچکس به اندازه اینها در تاریخ‏جهان تحریف نکرده است ، و به همین دلیل هیچکس به اندازه اینها به بشریت ضربه نزده است ، حقایق را قلب و بدعتها ایجاد نکرده است . رسالت و وظیفه ما مخصوصا در این عصر بدانید که وظیفه سنگینی داریم . با حادثه تحریف شده‏ نمی‏شود به مردم خدمت کرد ، در گذشته هم نمی‏شد . در گذشته اگر فایده‏ای‏ نداشت ضررش کم بود ولی در این عصر ضررش خیلی زیاد است . ما و شما بزرگترین وظیفه‏ای که داریم این است که ببینیم چه تحریفاتی در تاریخ ما شده است ، چه تحریفاتی در نقاشی شخصیتها و بزرگان ما شده است ، چه‏ تحریفاتی در قرآن شده است ؟ اما تحریف قرآن تحریف‏لفظی نیست ، یعنی در قرآن نه یک کلمه کم شده است و نه یک کلمه زیاد . خطر تحریف‏معنوی قرآن‏ به اندازه خطر تحریف‏لفظی آن است . تحریف معنوی قرآن یعنی چه ؟ یعنی‏ تفسیر غلط ، توجیه غلط ، قرآن را غلط تفسیر کردن ، توجیه غلط کردن ، همین‏ هم نباید باشد . ببینیم در تاریخهای ما ، آن تاریخهایی که باید برای ما درس آموزنده باشد و سند اخلاقی ماست ، سندتربیت اجتماعی ما است ، مانند حادثه تاریخی‏عاشورا ، چه تحریفاتی شده است ؟ باید با این تحریفات‏ مبارزه کنیم . وظایف علمای امت و عامه مردم وظایفی که علمای امت دارند چیست ؟ وظایف عامه و توده مردم چیست ؟ راجع به علمای امت یک سخن کلی را عرض می‏کنم : عالم نقطه انحرافش در اینجاست که همیشه خودش را در مقابل نقاط ضعف و عیبهای مردم می‏بیند . نقاط ضعف روحی و اخلاقی و اجتماعی در افراد یک نوع بیماری است . در بیماریهای جسمانی ، خود بیمار معمولا بیماری خودش را احساس می‏کند و خودش دنبال معالجه می‏رود . ولی در بیماریهای روحی آنچه که کار را مشکل‏ می‏کند این است که شخص بیمار است ولی خودش نمی‏فهمد که بیمار است ! بلکه برعکس ، آن بیماری را به عنوان سلامت می‏پذیرد ! به بیماری خودش‏ علاقه دارد ! چنین نیست که افراد ، نقاط ضعف خودشان را به عنوان نقطه‏ ضعف بشناسند و قبول کنند ، بلکه آنها را نقطه قوت در خودشان می‏دانند ! این ، عالم است که می‏فهمد نقاط ضعف اجتماعش چیست . عالم که در مقابل نقاط ضعف اجتماع قرار می‏گیرد ، دو حالت دارد : 1 - با نقاط ضعف مردم مبارزه می‏کند . این را مصلح می‏گویند مصلح یعنی کسی که‏ با نقاط ضعف مردم مبارزه می‏کند . غالبا مردم از او خوششان نمی‏آید ! 2 - مبارزه کردن با نقاط ضعف مردم را کار سخت و مشکلی می‏بیند . مبارزه کردن‏ با نقاط ضعف مردم نه تنها منفعت ندارد بلکه ضرر هم دارد ، از نقاط ضعف‏ مردم استفاده می‏کند ! اینجاست که مصداق « فقیه‏فاجر » می‏شود که به فرموده‏ پیغمبراکرم ( ص ) یکی از آفات سه گانه دین است . در سایرمسائل بحث نمی‏کنیم بلکه فقط در واقعه‏عاشورا بحث می‏کنیم . عامه‏ مردم دو نقطه ضعف در موضوع عزاداری امام‏حسین ( ع ) دارند ، یکی از آنها این است که معمولا مؤسس یا مؤسسین و صاحبان‏مجالس ، چه آنهایی که در مساجد و چه آنهایی که بالخصوص در منزلشان مجلسی بر پا می‏کنند ، در حدودی که من تجربه دارم ( استثناء ندارد ) آن چیزی را که‏ می‏خواهند ازدحام جمعیت است ! اگر جمعیت ازدحام کند راضی هستند اگر ازدحام نکند راضی نیستند ! این نقطه ضعف است . این جلسات برای این‏ نیست که جمعیت ازدحام کند . مگر ما می‏خواهیم سان ببینیم ، مگر ما می‏خواهیم رژه برویم ؟ ! هدف ، آشنا شدن با حقایق است ، مبارزه کردن با تحریفات است . این یک نقطه ضعف است که گوینده در مقابل آن قرار می‏گیرد . آیا با این نقطه ضعف مبارزه کند یا از این نقطه ضعف مانند تاج‏نیشابوری استفاده کند ! اگر بخواهد با این نقطه ضعف مبارزه کند ، با هدف صاحب مجلس و هدف مستمعین که از جمع شدن دور یکدیگر و شلوغ شدن‏ خوششان می‏آید ، ناسازگار است ، اگر هم بخواهد از این نقطه ضعف استفاده‏ کند ، فقط در فکر این است که چه کار کنم تا جمعیت ، بیشتر جمع شود . اینجاست که یک عالم بر سر دو راهی قرار می‏گیرد . حالا که اینها احمق‏ هستند ، چنین نقطه ضعفی دارند ، من از این نقطه‏ضعف استفاده و بهره‏برداری‏ کنم یا علی‏رغم وجود این نقطه ضعف ، با آن مبارزه کنم و به دنبال حقیقت‏ بروم ؟ نقطه ضعف دومی که در مجالس عزاداری هست و بیشتر از ناحیه عوام‏الناس‏ است و خوشبختانه کمتر شده است ، مسئله " شومر و واویلا " بپا شدن است‏ . منبری در آخر منبرش حتما باید ذکر مصیبت کند و در این ذکر مصیبت هم نه تنها مردم اشک بریزند ، که تنها اشک ریختن قبول‏ نیست ، باید مجلس از جا کنده شود و شور و واویلا بپا شود . من نمی‏گویم‏ مجلس از جا کنده نشود ، من می‏گویم این نباید هدف باشد . اگر در آن مسیر صحیح با بیان حقایق و واقعیات ، بدون آنکه روضه دروغی خوانده شود ، بدون‏ آنکه جعلی شود ، بدون آنکه تحریفی شود ، بدون آنکه برای امام‏حسین ( ع ) اصحابی بسازند که در تاریخ نیست و خود امام‏حسین ( ع ) آنها را نمی‏شناسد چون وجود نداشته‏اند ، بدون آنکه برای امام‏حسین ( ع ) فرزندانی ذکر شود که‏ چنین فرزندانی در دنیا وجود نداشته‏اند ، بدون اینکه برای امام‏حسین ( ع ) دشمنانی ذکر شود که اصلا چنین کسانی وجود نداشته‏اند ، اگر اشکی از روی‏ صداقت و حقیقت ریخت ، شور و واویلا هم بپا شد ، مجلس هم کربلا شد ، بسیار خوب است . ولی وقتی که حقیقت و صداقت نبود ، آیا باید با امام‏حسین ( ع ) بجنگیم ، دشمنی کنیم ، دروغ ببندیم ، دروغ بگوییم ؟ ! این ، نقطه ضعف مردم عوام است . با این نقطه ضعف چه باید کرد ؟ آیا باید از این نقطه ضعف مردم استفاده کرد ؟ باید بهره‏برداری کرد و سوارشان‏ شد ؟ باید مانند تاج‏نیشابوری گفت که چون اینها احمقند ، من از حماقتشان‏ استفاده می‏کنم ؟ ! نه ، بزرگترین رسالت و بزرگترین وظیفه علماء مبارزه‏ با نقاط ضعف اجتماع است . این است که پیغمبراکرم ( ص ) فرمود : « اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنة الله » ( 1 ) ، آنجا که بدعتها و دروغها ظاهر می‏شود . آنجا که چیزهایی ظاهر می‏شود که در دین نیست ، مسائلی پیدا می‏شود که من‏ نگفته‏ام ، برعهده دانایان است که حقایق را بگویند ولو مردم خوششان نیاید . آن کسی که حقایق را کتمان می‏کند ، لعنت خدا بر او باد . بالاتر از این‏ را خود قرآن کریم فرموده است : « ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات‏ و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم‏ اللاعنون »( 1 ) . آن دانایانی که حقایقی را که ما گفته‏ایم ، می‏دانند ولی کتمان می‏کنند ، می‏پوشانند ، اظهار نمی‏کنند ، لعنت خدا ولعنت هر لعنت کننده‏ای بر آنها باد . وظیفه علما ، در دوره ختم‏نبوت مبارزه با تحریف است . خوشبختانه‏ ابراز این کار در دست است و در میان علماء ، بوده و هستند افرادی که با این نقاط ضعف مبارزه کرده و می‏کنند . کتاب لؤلؤ و مرجان که در همین‏ موضوع حادثه عاشورا نوشته شده و در سه‏شب گذشته از آن نام برده ، از مرحوم حاجی‏نوری ( رضوان الله علیه ) است که درست همان قیام و وظیفه‏ بسیار بسیار مقدسی است که این مرد بزرگ انجام داده است و مصداق قسمت‏ اول آن حدیث است « اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه » . وظیفه علماست که در این موارد حقایق را بدون پرده به مردم بگویند ولو مردم خوششان نیاید . وظیفه علماست که با اکاذیب مبارزه کنند ، وظیفه‏ علماست که مشت دروغ‏گویان را باز کنند . فقها در باب غیبت مطلبی دارند می‏گویند غیبت مواردی دارد که استثناء شده است . یکی از موارد استثنای غیبت که همه علمای‏بزرگ مرتکب این‏ غیبت شده‏اند و آن را لازم و بلکه احیانا واجب می‏دانند ، جرح راوی است . یعنی چه ؟ یعنی : شخصی حدیث روایت می‏کند ، از پیغمبر ( ص ) حدیث‏ روایت می‏کند ، از امام ( ع ) حدیث روایت می‏کند ، آیا شما فورا باید قبول کنید ؟ نه ، باید تحقیق کنید که او چگونه آدمی است ، آیا راستگو است یا دروغگو ؟ اگر در زندگی این آدم نقطه ضعفی را کشف کردید ، اگر عیبی ، نقصی ، دروغی ، فسقی را کشف کردید ، اینجا بر شما نه تنها جایز است ، بلکه لازم است که در متن کتابها ، این آدم را رسوا کنید . این‏ اسمش جرح است . با اینکه غیبت است ، با اینکه بدگویی است ، و غیبت‏ و بدگویی نه از مرده جائز است و نه از زنده ، ولی در اینجا که تحریف‏حقایق است ، قلب‏حقایق است ، باید او را رسوا کنید . دروغگو را باید رسوا کرد . یک عالم ممکن است در یک زمینه ، بزرگ هم باشد ، مانند ملاحسین‏کاشفی‏ که خیلی مردملایی بوده است ! اما روضةالشهدایش پر از دروغ است . به همه‏ دروغ بسته حتی به ابن‏زیاد و عمرسعد هم دروغ بسته است ! نوشته است ابن‏ زیاد پنجاه خروار زر سرخ به عمرسعد داد که آمد کربلا و دست به این کار زد ! هر کس بشنود می‏گوید : پس عمرسعد خیلی هم تقصیر نداشته است ، پنجاه‏ خروار طلا را به هر کس بدهند دست به این کار می‏زند . در مورد ملاآقای‏دربندی اتفاق‏نظر است که آدم خوبی بوده است . حتی مرحوم حاجی‏نوری‏ که از کتابش انتقاد می‏کند و به حق هم انتقاد می‏کند ، می‏گوید :مرد خوبی بوده است . واقعا نسبت به امام‏حسین علیه‏السلام مرد مخلصی بوده‏ است و نوشته‏اند هر وقت نام امام‏حسین را می‏شنید اشکش جاری می‏شد ، فقه و اصول را هم به خوبی می‏دانسته است . خودش خیال می‏کرد که از فقهای درجه‏ اول است ولی نه ، از فقهای درجه دوم و سوم لااقل بشمار می‏رود . کتابی‏ نوشته به نام خزائن که یک دوره فقه است و چاپ هم شده . معاصر با صاحب‏جواهر است . به صاحب‏جواهر گفت اسم کتاب شما چیست ؟ گفت جواهر . اسم کتاب خودش خزائن بود . گفت از این جواهر شما در خزائن ما بسیار است . اما کتاب جواهر تا به حال ده بار چاپ شده است و هیچ فقیهی‏ نیست که از این کتاب استفاده نکند ، هیچ فقیهی نیست که خودش را نیازمند به این کتاب نبیند . ولی کتاب خزائن که یک دوره چاپ شده ، بعد از آن احدی به سراغ آن نرفت ! قیمت آن با اینکه هزار صفحه است ، همان قیمت کاغذش بیشتر نیست . این مرد با اینکه مردعالمی است ولی‏ اسرارالشهادش را نوشته که به کلی حادثه کربلا را تحریف کرده است ، قلب‏ کرده است ، زیرو رو کرده است ، بی‏خاصیت و بی‏اثر کرده است ، کتابش‏ مملو از دروغ است ! حال به خاطر اینکه او عالم بوده ، باتقوا بوده ، مخلص امام‏حسین ( ع ) بوده است ، ما باید درباره‏اش سکوت کنیم ؟ حاجی نوری نباید درباره أسرار الشهاده او اظهار نظر کند ؟ باید جرح بشود و این وظیفه عالم است . از خداوند تبارک و تعالی توفیق می‏خواهیم که‏ دلهای همه ما را به حق و حقیقت رهبری بفرماید . گناهانی را که از طریق تحریف یا غیر تحریف مرتکب شده‏ایم ، بر ما ببخشاید . به ما توفیق بدهد که وظیفه و رسالتی را که در این زمینه داریم به خوبی‏ انجام بدهیم .


نوشته شده توسط : فاتحی نیا

نظرات دیگران [ نظر]


: منوی وبلاگ :


بازدیدهای امروز:
3 بازدید
بازدیدهای دیروز:
12 بازدید
مجموع بازدیدها:
36405 بازدید

صفحه اصلی


وضعیت من در یاهو
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
درباره من


: درباره خودم :
وظیفه ما در برابر تحریفها - شیفتگان حضرت رقیه (ص)
فاتحی نیا
: لوگوی وبلاگ :

وظیفه ما در برابر تحریفها - شیفتگان حضرت رقیه (ص)

: لینک دوستان من :

دکتر علی حاجی ستوده


: لوگوی دوستان من :






: فهرست موضوعی یادداشت ها :
(حماسه حسینی جلد2)عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی . (حماسه حسینی جلد2)مقدمه . بخش پنجم شعارهای عاشورا . بخش ششم تحلیل واقعه عاشورا . بخش هفتم ماهیت قیام حسینی . تحریفات معنوی حادثه کربلا . جلسه پنجم ارزش امر به معروف و نهی از منکر از نظر علمای اسلام . جلسه چهارم مراحل و اقسام امر به معروف و نهی از منکر . جلسه دوم ارزش هر یک از عوامل . جلسه سوم شرایط امر به معروف و نهی از منکر . جلسه ششم کارنامه ما در امر به معروف و نهی از منکر . جلسه هفتم تاثیر امر به معروف و نهی از منکر اهل بیت امام پس از حا . حماسه حسینی - جلسه اول : دو چهره حادثه کربلا . حماسه حسینی - جلسه دوم : نهضت حسینی ، حماسه‏ای مقدس . حماسه حسینی - جلسه سوم : نهضت حسینی ، عامل شخصیت یافتن جامعه اسل . دانلود نرم افزار مذهبی موبایل . شرایط مبلغ و تاثیر تبلیغی اهل بیت امام حسین ( ع ) در مدت اسارتشا . شهیدبرنسی . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه اول : مفهوم ت . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه پنجم : حادثه . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه چهارم : روشها . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه دوم : وسائل و . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه سوم : روش تبل . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه ششم : نقش اهل . وظیفه ما در برابر تحریفها .


: آرشیو یادداشت ها :

کتابخانه
دانلود نرم افزار های مذهبی موبایل
شهید برونسی



: جستجو در وبلاگ :


: پشتیبانی :

کانون وبلاگ نویسان مذهبی