سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین ، باری الخلائق اجمعین ، و الصلوه و السلام علی‏ عبدالله و رسوله و حبیبه و صفیه ، سیدنا و نبینا و مولانا ابی القاسم محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین . اعوذ بالله من الشیطان الرجیم : « التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون‏ بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المومنین ( 1 ) . همانطور که عامل امر به معروف و نهی از منکر ارزش نهضت حسینی را بالا و بالاتر برد ، متعاکسا نهضت حسینی ارزش امر به معروف و نهی از منکر را بالا برد . همانطور که تاثیر عامل امر به معروف و نهی از منکر ، این‏ نهضت را در عالیترین سطحها قرار داد . این نهضت مقدس نیز این اصل‏ اسلامی را در عالیترین سطحها قرار داد . چطور این اصل را بالا برد ؟ مگر حسین بن علی می‏تواند یک اصل اسلامی را پائین یا بالا ببرد ؟ ! نه ، مقصودم‏ این نیست که در واقع و نفس الامر یعنی در متن اسلام امر به معروف و نهی از منکر ، ارزشی داشت و حسین بن علی آمد و ارزش این اصل را در متن اسلام‏ عوض کرد . این ، کار حسین بن علی نیست ، کار پیغمبر خدا هم نیست ، کار خداست . خدا که خود این اصول را بر بنده‏اش ، برای بندگانش فرستاده است ، برای هر اصلی یک درجه ، یک مرتبه و ارزشی قرار داده است . حتی پیغمبر قادر نیست تصرفی در اینگونه مسائل بکند و در متن واقع اسلامی تاثیر بگذارد . مقصودم این است که نهضت حسینی اصل امر به معروف و نهی از منکر را از نظر استنباط و اجتهاد و علماء اسلامی و به طور کلی مسلمین بالا برد . اصطلاحی طلاب علوم دینیه دارند ، می‏گویند : مقام ثبوت و مقام اثبات . مقام ثبوت ، یعنی مقام واقع . در مقام واقع و نفس الامر ، هر چیزی در یک حد و درجه‏ای است . به قول فلاسفه جدید ، شی فی نفسه و شی برای ما . مقام ثبوت ، مقام شی‏ء فی نفسه است و مقام اثبات ، مقام شی‏ء برای ماست‏ . توضیح مطلب اینست : فرض کنید یک عده پزشک قلب در یک شهر وجود دارند . در مقام واقع و نفس الامر ممکن است همه اینها در یک درجه باشند و ممکن است آقای " الف " درجه‏اش در حد اعلا باشد ، یعنی بهترین و متخصص ترین و عالمترین طبیب قلب باشد ، آقای " ب " درجه دوم ، آقای‏ " ج " درجه سوم و آقای " د " درجه چهارم باشد . اما مردم چگونه‏ می‏شناسند ؟ آنها در نزد مردم چه ارزش و اعتباری دارند ؟ آیا ارزش و اعتباری که اجتماع برای آنها قائل است ، با ارزش و اعتباری که در واقع‏ و نفس الامر دارند ، یکی است ؟ آقای " الف " که پزشک درجه اول قلب است ، جامعه‏ هم او را به عنوان پزشک درجه اول می‏شناسد ؟ آقای " ب " که پزشک درجه‏ دوم این شهر است ، جامعه هم او را پزشک درجه دوم می‏شناسد ؟ گاهی‏ همینطور است . ولی ممکن است عکس مطلب باشد ، یعنی اجتماع در اثر عواملی ، تبلیغاتی ، اشتباهاتی ، جریاناتی ، در مقام اثبات و در مقام‏ شی‏ء برای ما ، درست بر خلاف واقع قضاوت کند . پزشک درجه چهارم را اول‏ بداند ، سوم را درجه دوم و دوم را درجه سوم بداند و آن را که در واقع‏ درجه اول است ، درجه چهارم به شمار آورد . پس در اینجا مقام اثبات با مقام ثبوت فرق می‏کند . شی‏ء برای ما با شی‏ء فی نفسه فرق می‏کند . پس اینکه می‏گویم حسین بن علی ارزش امر به معروف و نهی از منکر را بالا برد ، مقصودم اینست که در جهان اسلام بالا برد نه در اسلام . در متن‏ اسلام ، در مقام ثبوت ، در مقام شی‏ء فی نفسه ، در اختیار حسین بن علی ( ع‏ ) یا پیغمبر ( ص ) یا علی بن ابی‏طالب ( ع ) نیست که ارزش اصلی را بالا یا پائین ببرند . خداست که برای هر اصلی از اصول اسلام ارزش معینی قائل‏ شده است . ولی از نظر جامعه اسلامی ، آیا جامعه اسلامی ارزشهای اسلامی را در آن حدی که وجود دارد و هست ، در آن حدی که در مقام ثبوت و در مقام‏ شی‏ء فی نفسه هست ، می‏شناسد ؟ ممکن است جامعه آنطور نشناسد و گاهی درست‏ اول را داشته باشد . علی علیه السلام فرمود : من چنین پیش بینی می‏کنم که اسلام در میان مردم به حالت پوستینی در آید که آن را وارونه پوشیده‏اند : « و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا » ( 1 ) همانطور که پوستینی را وارونه می‏پوشند ، مردم ، اسلام را وارونه تلقی کنند ، رو را به جای پشت و پشت را به جای رو بگیرند . در این صورت نه تنها چنین پوستینی گرمی ندارد ، بلکه چیز مضحک و موحشی هم از آب در می‏آید . ارزشهای اسلامی اگر معکوس شود ، ارزش درجه اول ، درجه آخر شمرده شود و درجه آخر ، درجه اول ( 2 ) ، معنایش همان اسلامی است که وارونه شده ، پوستینی است که آن را وارونه پوشیده‏اند . از نظر مسلمین ارزش امر به معروف و نهی از منکر متفاوت است . این‏ مسئله را از نظر علمای اسلامی توضیح می‏دهم . البته علمای اسلامی تحت این‏ عنوان یعنی ارزش امر به معروف و نهی از منکر چقدر است ، بحث نکرده‏اند ، ولی مسئله‏ای را بحث کرده‏اند ک ه از آن می‏توان به ارزش امر به معروف‏ و نهی از منکر در نظر علما پی برد . اصلی در اسلام است ، و حدیث نبوی‏ است که بر طبق آن همه علمای اسلام نظر می‏دهند و آن اینکه پیغمبر اکرم فرمود : « اذا اجتمعت حرمتان ترکت الصغری للکبری » . اگر دو ارزش ، دوامر محترم در اسلام با یکدیگر اجتماع پیدا کنند ، یعنی تزاحم‏ پیدا کنند ، باید کوچکتر را رها کنید ، بزرگتر را بگیرید . این مطلب مثالهای خیلی واضحی دارد . مثال معروفی که ذکر می‏کنند این‏ است : وارد زمین غصبی شدن حرام است . اگر شما دیدید در یک زمین غصبی‏ یک انسان و حتی یک حیوان و نفس محترمی در آب افتاده و دارد غرق می‏شود ، چه باید بکنید ؟ یا باید پا روی زمین غصبی بگذارید ( که این فی حد ذاته‏ حرام است ) و بروید او را نجات بدهید ، یا به خاطر اینکه به زمین غصبی‏ وارد نشوید سرجایتان بایستید تا آن نفس محترم هلاک شود . اینجا چه باید کرد ؟ دو حرمت است : یکی حرمت مال که قوانین مالی باید محفوظ بماند ، احترام مال مشروع مردم باید محفوظ بماند ، بدون رضایت صاحبش نباید به‏ آنجا وارد شد . و دیگر احترام نفس و جان . احترام مال هرگز به پای‏ احترام جان نمی‏رسد . شما اگر بناست از این دو احترام ، یکی را فدای‏ دیگری کنید ، باید مال را فدای جان کنید . و در آنوقت اگر وارد زمین‏ غصبی شوید نه تنها گناهی مرتکب نشده‏اید ، بلکه ثوابی مرتکب شده‏اید ، اطاعتی کرده‏اید . در باب امر به معروف و نهی از منکر ، این مسئله مطرح است که مرز این‏ کار کجاست ؟ بنده و شما که باید امر به معروف و نهی از منکر کنیم تا کجا باید جلو برویم ؟ یکوقت است که امر به معروف و نهی از منکر می‏کنیم‏ و هیچگونه آسیبی ، خطری متوجه ما نیست ، اگر نکنیم فقط تنبلی کرده‏ایم . حقیقت را می‏گوئیم بدون اینکه اگر بگوئیم خطری متوجه ما شود . نهی از منکر می‏کنیم بدون اینکه خطری متوجه‏ مال ، آبرو و جان ما شود . تا اینجا را همه قبول می‏کنند . اما اگر به‏ اینجا رسید که اگر بنا شد من امر به معروف و نهی از منکر بکنم ، ضرری به‏ مال من می‏رسد ، بکنم یا نه ؟ اگر امر به معروف و نهی از منکر کنم ضرری‏ به حیثیت و آبروی من می‏رسد ، به من فحش می‏دهند ، مرا کتک می‏زنند ، آبرویم را می‏برند ، به من تهمتها می‏زنند ، یا نه ؟ اگر امر به معروف و نهی از منکر کنم جانم در خطر قرار می‏گیرد ، کشته می‏شود ، بکنم یا نکنم ؟ اگر امر به معروف و نهی از منکر کنم علاوه بر خودم ، جان عزیزانم در خطر است ، خاندانم هم به اسارت می‏رود ، بکنم یا نکنم ؟ اینجا ممکن است کسی بگوید بعضی از علمای اسلام گفته‏اند مرز امر به‏ معروف و نهی از منکر آنجاست که خطری در کار نباشد ، ضرری در کار نباشد ، به آبرو و به جانت و حتی به مالت صدمه‏ای وارد نیاید ، به بدنت‏ صدمه‏ای وارد نشود . در واقع ارزش امر به معروف و نهی از منکر را پائین‏ آورده‏اند . گفته‏اند امر به معروف و نهی از منکر باید کرد اما نه تا آنجا که آبروی تو هم در خطر باشد ، یعنی اگر پای آبرو در میان بود و پای امر به معروف و نهی از منکر ، امر به معروف و نهی از منکر را رها کن ، به‏ آبرویت بچسب ! البته من قبول دارم که آبرو در اسلام محترم است . بدون‏ شک آبرو و بدن مومن احترام دارد . شما حق ندارید بدون موجب یک زخم‏ کوچک در بدنتان ایجاد کنید ، حق ندارید بدون موجب به خطر بیفتد . در اینکه انسان نباید بدون جهت جان خود را به خطر بیندازد شکی نیست . قرآن می‏گوید : « و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه »( 1 ) . اگر بخواهید از بالای بام خود را پایین بیندازید ولو تحت فشار قرض قرار گرفته باشید یا در عشقی شکست خورده باشید ، ولو در حالی باشید که تمام دنیا و مافیها برای شما ارزش نداشته باشد ، زندگی تاریک باشد ، این عمل جایز نیست . درست مثل اینست که انسان دیگری را کشته باشید . قرآن کریم صریحا در باب قتل عمد می‏گوید : « فجزاوه جهنم »( 2 ) کسی که نفس محترمی را می‏کشد ، اعم از اینکه غیر خودش یا خودش باشد ، کیفر او جهنم است . خالدا فیها برای همیشه هم در جهنم باید باقی بماند . کسانی که خیال‏ می‏کنند اختیار جان خودشان را دارند ، اشتباه می‏کنند . مال انسان محترم‏ است . چون مالی که شما دارید تنها مال شما نیست ، در درجه اول مال‏ اجتماع و در درجه دوم مال شماست . حق استفاده از آن را دارید ولی حق‏ تضییع ، اسراف و تبذیر آن را ندارید . اسلام چنین حقی برای شما قائل‏ نیست . مال ، محترم ، بدن ، محترم ، جان ، محترم ، آبرو ، محترم . مگر می‏توانید در اجتماع کاری کنید که بی جهت آبرویتان برود ، بی جهت به شما تهمت بزنند ؟ ! « اتقوا مواضع التهم » . بحث در این نیست ، بحث در اینست که امر به معروف و نهی از منکر در برابر این امور محترم چقدر نیرو دارد ؟ درجه احترام امر به‏ معروف و نهی از منکر چقدر بالا است که به مصداق گفته پیغمبر اکرم ( ص ) : « اذا اجتمعت حرمتان ترکت الصغری للکبری » وقتی دو حرمت یا یکدیگر تزاحم و اجتماع پیدا می‏کنند لزوما باید حرمت کوچکتر را فدای حرمت‏ بزرگتر کنیم . بعضی از علمای اسلام و خیلی متاسفم که باید بگویم بعضی از علمای بزرگ‏ شیعه که از آنها چنین انتظاری نمی‏رفت ، می‏گویند : مرز امر به معروف و نهی از منکر ، بی‏ضرری است ، نه بی‏مفسده‏ای . ضرری به جان یا مال یا آبرویت نرسد . یعنی اگر پای ضرر به اینها در میان بود ، امر به معروف و نهی از منکر را رها کن ! آن ، کوچکتر از اینست که با احترام جان یا آبرو یا بدن برابری کند ! ارزش امر به معروف و نهی از منکر را پایین می‏آورند . اما دیگری می‏گوید نه ، ارزش امر به معروف و نهی از منکر بالاتر از اینهاست ، البته با توجه به موردش . ببین امر به معروف و نهی از منکر را برای چه می‏خواهی بکنی ؟ در چه موضوعی می‏خواهی امر به معروف و نهی از منکر کنی ؟ یک وقت موضوع امر به معروف و نهی از منکر موضوع کوچکی است‏ . مثلا کسی کوچه را کثیف می‏کند ، پوست خربزه را می‏اندازد در کوچه . نباید بیاندازد . شما اینجا باید نهی از منکر کنید ، باید او را ارشاد و هدایت کنید ، باید به او بگویید این کار را نکن درست نیست . حالا اگر شما برای نهی از منکر کردن در چنین مسئله‏ای ، به خاطر پوست خربزه در کوچه انداختن ، بدانید یک فحش ناموسی به شما می‏دهد ، در این صورت این کار آنقدر ارزش ندارد که شما یک فحش ناموسی بشنوید . یک وقت هم هست که موضوع امر به معروف و نهی از منکر ، موضوعی است‏ که اسلام برای آن اهمیتی بالاتر از جان و مال و حیثیت انسان قائل است . می‏بینید قرآن به خطر افتاده است ، تمام دسیسه بازی‏ها برای اینست که با قرآن مبارزه شود ، وضعیت در سر حد به خطر افتادن قرآن و اصول قرآنی است‏ ، در سر حد به خطر افتادن عدالت است که قرآن صریح می‏گوید : هدف انبیاء برقراری عدالت در اجتماع بشری است : « لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط »( 1 ) . مسئله ظلم‏ و عدالت ، اصل و محور زندگی بشریت است . پیغمبر اکرم فرمود : « الملک‏ یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم » . هیچ اجتماعی نمی‏تواند بر شالوده ظلم‏ و ستم باقی بماند . یا آنجا که مسئله‏ای نظیر وحدت اسلامی در خطر است که‏ اسلام در موضوع وحدت چه اندازه عنایت و حساسیت دارد و به وحدت مسلمین‏ اهمیت می‏دهد ! می‏فرماید : « و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا »(2) . دست دشمن را می‏بینی ، دسیسه دشمن را می‏بینی که دائما میان مسلمین‏ تفرقه اندازی می‏کند . آیا در اینجا می‏گویی : امر به معروف نکن ، حرف‏ نزن ، نهی از منکر نکن ؟ ! که اگر این را بگویم جانم در خطر است ، آبرویم در خطر است ، اجتماع نمی‏پسندد ، از این مزخرفها ؟ ! بنابراین امر به معروف و نهی از منکر در مسائل بزرگ مرز نمی‏شناسد . هیچ چیزی ، هیچ امر محترمی نمی‏تواند با امر به معروف و نهی از منکر برابری کند ، نمی‏تواند جلویش را بگیرد . این اصل دائر مدار اینست که‏ موضوع امر به معروف و نهی از منکر چیست . اینجاست که می‏بینیم حسین بن‏ علی ارزش امر به معروف و نهی از منکر را چقدر بالا برد . همانطور که اصل‏ امر به معروف و نهی از منکر ، ارزش نهضت حسینی را به بیانی که قبلا عرض کردم بالا برد ، نهضت حسینی نیز ارزش امر به معروف و نهی از منکر را بالا برد . چون حسین بن علی فهماند که انسان در راه امر به معروف و نهی از منکر به جایی می‏رسد که مال و آبروی خودش را باید فدا کند ، ملامت‏ مردم را باید متوجه خودش کند ، همانطور که حسین کرد . احدی نهضت حسینی‏ را تصویب نمی‏کرد . البته در سطحی که آنها فکر می‏کردند ، درست هم فکر می‏کردند ، ولی در سطحی که حسین بن علی فکر می‏کرد ، ماورای حرف آنها بود . آنها در این سطح فکر می‏کردند که اگر این مسافرت برای به دست گرفتن‏ زعامت است ، عاقبت خوشی ندارد ، و راست هم می‏گفتند . خود امام هم در روز عاشورا وقتی که اوضاع و احوال را به چشم دید ، فرمود : « لله در ابن‏ عباس ینظر من ستر رقیق » ، مرحبا به پسر عباس که حوادث را از پشت‏ پرده نازک می‏بیند . تمام اوضاع امروز ، وضع مردم کوفه و وضع اهل بیت‏ مرا در مدینه به من گفت . ابن عباس به امام حسین ( ع ) می‏گفت : تو اگر به کوفه بروی ، من یقین دارم که مردم کوفه نقض عهد می‏کنند . بسیاری از افراد دیگر نیز این‏ سخن را می‏گفتند . در جواب بعضی سکوت می‏کرد . در جواب یکی از آنها گفت‏ : « لا یخفی علی الامر » مطلبی که تو می‏گویی ، برخودم نیز پنهان نیست ، خودم هم می‏دانم . اباعبدالله ( ع ) در چنین جریانی ثابت کرد که به خاطر امر به معروف و نهی از منکر ، به خاطر این اصل اسلامی می‏توان جان داد ، عزیزان داد ، مال‏ و ثروت داد ، ملامت مردم را خرید و کشید . چه کسی توانسته است در دنیا به اندازه حسین بن علی به اصل امر به معروف و نهی از منکر ارزش بدهد ؟ معنی نهضت حسینی اینست که امر به معروف و نهی از منکر آنقدر بالاست که‏ تا این حد در راه آن می‏توان فداکاری کرد . دیگر با نهضت حسینی جایی برای این سخن باقی نمی‏ماند که امر به معروف‏ و نهی از منکر مرز می‏شناسد . خیر ، مرز نمی‏شناسد . بله ، مفسده می‏شناسد . یعنی آنها که می‏گویند امر به معروف و نهی از منکر مشروط به عدم مفسده‏ است ، درست می‏گویند . اگر هم ضرر را به معنی مفسده می‏گیرند ، درست‏ می‏گویند . بدین معنی که ممکن است من گاهی امر به معروف و نهی از منکر بکنم ، بخواهم خدمتی به اسلام بکنم ، ولی همین امر به معروف و نهی از منکر من مفسده دیگری برای اسلام به وجود آورد نه برای من . مفسده‏ای برای‏ اسلام به وجود آورد که آن مفسده از این خدمتی که من از این راه به اسلام‏ می‏کنم ، بیشتر است . بسیارند افرادی که نهی از منکر می‏کنند ولی نه تنها نتیجه‏ای نمی‏گیرند ، بلکه با نهی از منکرشان آن کسی را که نهی از منکر می‏کنند به کلی از دین بری می‏کنند . من مسئله ترتب مفسده را می‏پذیرم اما مسئله ضرر را ، آنهم ضرر شخصی که مرز امر به معروف و نهی از منکر ، ضرر شخصی است ( درباره هر موضوعی می‏خواهد باشد ) نمی‏پذیرم ، به دلیل اینکه‏ حسین بن علی نپذیرفت و به دلائل دیگر که فعلا مجال بحث در آنها نیست . حسین بن علی ( ع ) به این اصل تمسک کرد و اثبات نمود که من به این‏ دلیل قیام کردم ، یا لااقل یکی از عوامل و عناصری که مرا به این نهضت‏ وادار کرد ، همین است . او در زمان معاویه علائم و قرائنی نشان می‏داد که‏ معلوم بود خودش را برای قیام آماده می‏کند . صحابه پیغمبر را در منی جمع‏ کرد و برای آنها صحبت نمود آنها را روشن کرد ، حقایق را به آنها گفت ، مفاسد اوضاع را برایشان نمایاند ، فرمود شما هستید که چنین وظیفه‏ای دارید . آن حدیث معروف بسیار مفصل و عالی که در " تحف العقول " هست این‏ جریان را و اینکه حسین بن علی چگونه فکر می‏کرده است ، کاملا نشان می‏دهد . حسین ( ع ) در اواخر عمر معاویه نامه‏ای به او می‏نویسد و او را زیر رگبار ملامت خود قرار می‏دهد و از آن جمله می‏گوید : معاویه بن ابی سفیان ! به خدا قسم من از اینکه الان با تو نبرد نمی‏کنم ، می‏ترسم دربارگاه الهی‏ مقصر باشم . می‏خواهد بگوید خیال نکن اگر حسین امروز ساکت است ، در صدد قیام نیست . من به دنبال یک فرصت مناسب هستم تا قیام من موثر باشد و مرا در راه آن هدفی که برای رسیدن به آن کوشش می‏کنم ، یک قدم جلو ببرد . روز اولی که از مکه بیرون می‏آید ، در وصیتنامه‏ای که به محمد ابن حنفیه می‏نویسد ، صریحا مطلب را ذکر می‏کند : « انی ما خرجت‏ اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما ، و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه‏ جدی ، ارید عن آمر بالمعروف و انهی عن المنکر » ( 1 ) . اباعبدالله در بین راه ، در مواقع متعدد به این اصل تمسک می‏کند ، و مخصوصا در این مواقع ، اسمی از اصل دعوت و اصل بیعت نمی‏برد . عجیب‏ اینست که در بین راه هر چه که قضایای وحشتناکتر و خبرهای مایوس کننده‏تر از کوفه می‏رسید ، خطبه‏ای که حسین می‏خواند ، از خطبه قبلی داغتر بود . گویا بعد از رسیدن خبر شهادت مسلم ، این خطبه معروف را می‏خواند : ²ایها الناس! ان الدنیا قد ادبرت و اذنت بوداع ، و ان الاخره قد اقبلت‏ و اشرفت بصلاح » اقتباس از کلمات پدر بزرگوارش است . سپس می‏فرماید : « الا ترون ان الحق لا یعمل به ، و ان الباطل لا یتناهی عنه ؟ لیرغب المومن‏ فی لقاء الله محقا » ( 2 ) . آیا نمی‏بینید به حق عمل نمی‏شود ؟ آیا نمی‏بینید قوانین الهی پایمال می‏شود ؟ آیا نمی‏بینید اینهمه مفاسد پیدا شده‏ واحدی نهی نمی‏کند و احدی هم باز نمی‏گردد ؟ « لیرغب المومن فی لقاء الله‏ محقا » در چنین شرایطی یک نفر مومن ( نفرمود : من که حسین بن علی هستم‏ دستور خصوصی دارم ، من چون امام هستم وظیفه‏ام اینست ) باید از جان خود بگذرد و لقاء پروردگار را در نظر بگیرد . در چنین شرایطی از جان باید گذشت . یعنی امر به معروف و نهی از منکر ، اینقدر ارزش دارد . در یکی از خطابه‏های بین راه بعد از اینکه اوضاع را تشریح می‏کند ، می‏فرماید : « انی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما » ( 1 ) . ایها الناس ! در چنین شرایطی ، در چنین اوضاع و احوالی ، من‏ مردن را جز سعادت نمی‏بینم . ( بعضی نسخه‏ها شهاده نوشته‏اند و بعضی سعاده‏ ) من مردن را شهادت در راه حق می‏بینم .


نوشته شده توسط : فاتحی نیا

نظرات دیگران [ نظر]


: منوی وبلاگ :


بازدیدهای امروز:
2 بازدید
بازدیدهای دیروز:
1 بازدید
مجموع بازدیدها:
36392 بازدید

صفحه اصلی


وضعیت من در یاهو
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
درباره من


: درباره خودم :
جلسه پنجم ارزش امر به معروف و نهی از منکر از نظر علمای اسلام - شیفتگان حضرت رقیه (ص)
فاتحی نیا
: لوگوی وبلاگ :

جلسه پنجم ارزش امر به معروف و نهی از منکر از نظر علمای اسلام - شیفتگان حضرت رقیه (ص)

: لینک دوستان من :

دکتر علی حاجی ستوده


: لوگوی دوستان من :






: فهرست موضوعی یادداشت ها :
(حماسه حسینی جلد2)عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی . (حماسه حسینی جلد2)مقدمه . بخش پنجم شعارهای عاشورا . بخش ششم تحلیل واقعه عاشورا . بخش هفتم ماهیت قیام حسینی . تحریفات معنوی حادثه کربلا . جلسه پنجم ارزش امر به معروف و نهی از منکر از نظر علمای اسلام . جلسه چهارم مراحل و اقسام امر به معروف و نهی از منکر . جلسه دوم ارزش هر یک از عوامل . جلسه سوم شرایط امر به معروف و نهی از منکر . جلسه ششم کارنامه ما در امر به معروف و نهی از منکر . جلسه هفتم تاثیر امر به معروف و نهی از منکر اهل بیت امام پس از حا . حماسه حسینی - جلسه اول : دو چهره حادثه کربلا . حماسه حسینی - جلسه دوم : نهضت حسینی ، حماسه‏ای مقدس . حماسه حسینی - جلسه سوم : نهضت حسینی ، عامل شخصیت یافتن جامعه اسل . دانلود نرم افزار مذهبی موبایل . شرایط مبلغ و تاثیر تبلیغی اهل بیت امام حسین ( ع ) در مدت اسارتشا . شهیدبرنسی . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه اول : مفهوم ت . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه پنجم : حادثه . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه چهارم : روشها . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه دوم : وسائل و . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه سوم : روش تبل . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه ششم : نقش اهل . وظیفه ما در برابر تحریفها .


: آرشیو یادداشت ها :

کتابخانه
دانلود نرم افزار های مذهبی موبایل
شهید برونسی



: جستجو در وبلاگ :


: پشتیبانی :

کانون وبلاگ نویسان مذهبی