سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب‏العالمین باری‏الخلائق اجمعین و الصلوه و السلام علی عبد الله‏ و رسوله و حبیبه و صفیه ، سیدنا و نبینا و مولانا ابی‏القاسم محمد صلی‏الله‏علیه و آله و سلم و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین . اعوذ بالله من الشیطان الرجیم : « یا قوم ان کان کبر علیکم مقامی و تذکیری بایات الله فعلی الله توکلت فاجمعوا امرکم و شرکائکم ثم لایکن‏ امرکم علیکم غمه ثم اقضوا الی و لا تنظرون »( 1 ) . موضوع بحث ، حماسه‏حسینی است . اول باید کلمه حماسه را که در زبان‏ فارسی زیاد استعمال می‏شود ، برای شما توضیح بدهم . کلمه حماسه به معنی شدت و صلابت است ، و گاه به معنی شجاعت و حمیت‏ استعمال می‏شود . علمای شعر شناس ، منظومه‏های شعری را از نظر محتوی یعنی‏ از نظر نوع معنی و هدف شعر به اقسامیتقسیم می‏کنند : بعضی از منظومه‏ها را منظومه‏های غنائی ، بعضی را منظومه‏های‏ حماسی و بعضی را منظومه‏های وعظی و اندرزی ، بعضی را منظومه‏های رثایی و بعضی دیگر را منظومه‏های مدحی می‏گویند ، دیوان و غزلیات حافظ ، غزلیات‏ سعدی و دیوان شمس تبریزی ، منظومه‏های‏غنایی است ، یعنی اگر چه هدف در اینها عرفان است ، ولی لااقل از نظر تشبیب ، زبان عاشقانه است ، سخن از حسن و بی‏اعتنائی محبوب است ، سخن از درد فراق و درازی شب‏فراق و کوتاهی‏ ایام‏وصال است . فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل در اندیشه ، که چون عشوه کند در کارش دلربائی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم‏ خدمتکارش این یک شعر غنائی است ، گر چه در آخر به یک معنی عرفانی بسیار لطیف‏ و عالی می‏رسد و حافظ همیشه این‏طور است . در آخر همین شعر می‏گوید : صوفی سرخوش از این دست که کج کرده کلاه بدو جام دگر آشفته شود دستارش اشعارغنائی زیاد است . شعر رثایی یا مرثیه که برای بزرگان دین و سایر بزرگان دنیا و کسانی که‏ منشأ خیر و برکتی بوده‏اند ، گفته شده است ، نوع دیگر شعر است .برامکه که منقرض شدند ، شعرایی که از دستگاه آنها استفاده می‏کردند قصایدی در رثای آنها گفتند . خود همین حافظ ، فرزندجوانش که می‏میرد با همان زبان مخصوص خودش مرثیه می‏گوید : بلبلی خون‏جگر خورد و گلی حاصل کرد بادغیرت به صدش حال پریشان دل‏ کرد . طوطی‏ای را به هوای شکری دل خوش بود ناگهش سیل‏فنا نقش امل باطل کرد آه و فریاد که از چشم حسود مه و مهر در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد اشعار رثایی زیاد است . مدح و ستایش هم که الی‏ماشاءالله ، خصوصا تملق‏ و چاپلوسی ! اشعار حماسی اشعار دیگری است ، که معمولا فقط آهنگ خاصی را می‏پذیرد . شعرحماسی ، شعری است که از آن بوئی از غیرت و شجاعت و مردانگی می‏آید ، شعری است که روح را تحریک می‏کند و به هیجان می‏آورد ، مثلا : تن مرده و گریه دوستان به از زنده و طعنه دشمنان مرا عار آید از این زندگی که سالار باشم کنم بندگی این تقسیم بندی اختصاص به شعر ندارد ، نثر هم همین‏طور است ، نثرهای‏ حماسی داریم ، نثرهای غنائی داریم ، نثرهای رثایی داریم ، انواع نثرها داریم . در جنگ صفین در اولین برخوردی که میان سپاه علی علیه‏السلام و سپاه معاویه می‏شود ، علی ( ع ) روی حساب‏خودش حاضر نیست که شروع‏ کننده جنگ باشد و تمام کوشش این است که تا حد ممکن مشکلات و اختلافات‏ را حل بکند ، بلکه بتواند معاویه و یارانش را به اصطلاح روبراه بکند ، ولی یک وقت متوجه می‏شود که آنها پیشدستی کرده‏اند و شریعه ، یعنی جائی‏ که می‏شود از فرات آب برداشت را گرفته‏اند . علی علیه‏السلام سعی می‏کند با مذاکره مسئله را حل کند ، و پیغام می‏دهد که هنوز بنای جنگ نیست و می‏خواهیم مذاکره کنیم بلکه مسئله با مذاکره حل بشود . ولی طرف مقابل‏ قبول نکرد ، بنابراین یا اصحابش باید از تشنگی از پا در بیایند و یا باید جنگید . جنگی که دشمن شروع کرده است . در " نهج البلاغه " است که علی علیه‏السلام در مقابل جمعیت ، ناراحت‏ و عصبانی از اینکار می‏ایستد و یک خطبه چندسطری می‏خواند ، می‏فرماید : « قد استطعموکم القتال » ( 1 ) اینها گرسنه جنگند و از شما غذا می‏خواهند اما از دم شمشیر ، « فاقروا علی مذلة ، و تأخیر محلة ، او رووا السیوف‏ من الدماء ترووا من الماء » ( 2 ) لشکریانم ! نمی‏گویم بروید بجنگید ، بروید یکی از این دو راه را انتخاب کنید : یا تن به ذلت بدهید که آب‏ را ببرند و شما نگاه کنید ، یا اینکه این تیغها را از خون این ناکسان‏ سیراب کنید تا خودتان سیراب شوید . « فالموت فی حیاتکم مقهورین ، و الحیاش فی موتکم قاهرین » ( 3 ) زندگی این است که بمیرید ولی فائق باشید و مردن این است که زنده‏ باشید ، ولی توسری‏خور . علی علیه‏السلام با این سخنان آنچنان هیجان ایجاد کرد که در کمتر از دو ساعت ، دشمن را بکلی از کنار شریعه فرات دور کردند که دیگر دشمن از تشنگی له‏له می‏زد . ولی علی علیه‏السلام به سپاهیان‏ خود گفت شما هر روز اجازه بدهید که بیایند و آب بردارند . لشکریان‏ گفتند آنها به ما آب ندادند ، پس ما هم به آنها آب نمی‏دهیم ، ولی علی‏ ( ع ) فرمود : خیر ، این یک کار غیر انسانی است ، آب یک چیزی است که‏ هر جانداری حق دارد از آن استفاده بکند ، به آنها آب بدهید . پس معلوم شد سخن می‏تواند سخن حماسی باشد و سخن حماسی یعنی سخنی که در آن بوئی از غیرت و شجاعت و مردانگی باشد ، بوئی از ایستادگی و مقاومت‏ باشد . اگر شعر یا نثری دارای این خصوصیات باشد ، آن را حماسی می‏گویند . سرگذشتها و حادثه‏ها و تاریخچه‏ها هم اقسامی دارند . حادثه‏هایی داریم‏ غنائی ، حادثه‏هائی داریم اندرزی ، حادثه‏هایی داریم رثایی و حادثه‏هائی‏ داریم حماسی . یک سرگذشت تمامش فقط غناست ، بوی غنا می‏دهد ، عشق است‏ . مجلات را شاید کم و بیش می‏خوانید ، در اینها چه حکایت واقعی ، چه‏ افسانه ، چه مخلوطی از واقعیت و افسانه ، همه‏اش داستان غنائی است . حالا این همه داستان غنائی به گوش این ملت برود چی از آب در می‏آید ، من‏ نمی‏دانم ( 1 ) . داستانهای رثایی وبه اصطلاح تراژدیها هم زیاد است . صفحات حوادث روزنامه‏ها را اگر بخوانید اغلب از این‏جور قضایا می‏بینید . داستانهای اندرزی هم داستانهائی‏ هستند که در آنها پندواندرز است . " داستان راستان " ( 1 ) همه‏اش‏ داستانهای اندرزی است . حتی شخصیتها هم اقسامی دارند ، بعضی از شخصیتها ، شخصیت حماسی هستند و روحشان حماسه است . بعضی روحشان غنائی است ، بعضی روحشان اساسا رثایی است ، آه و ناله است ، بعضی شکل روحشان شکل‏ پندواندرز و موعظه است . حالا که به طور اجمالی معنی حماسه را فهمیدیم ، می‏توانیم در اطراف‏ حماسه حسینی بحث بکنیم . آیا حسین‏بن‏علی ( علیهماالسلام ) حادثه حماسی دارد یا ندارد ؟ آیا شخصیت‏ حسین‏بن‏علی ( علیهماالسلام ) یک شخصیت حماسی هست یا نیست ؟ ما باید شخصیت حسین‏بن‏علی ( علیهماالسلام ) را که برای ما یک شخصیت انسانی است‏ بشناسیم . این مرد که ما هر سال به نام او وقتها صرف می‏کنیم ، پولها خرج‏ می‏کنیم ، روزها تعطیل می‏کنیم ، باید خصوصیاتش برای ما شناخته شود و از جمله خصوصیات او همین است که آیا حسین علیه‏السلام یک شخصیت حماسی هست‏ یا نه ؟ آیا ما باید با وجود حسین ( ع ) و سرگذشت او یک احساس حماسی‏ داشته باشیم ، یا یک احساس تراژدی ، مصیبت ، رثا و نفله‏شدن ؟ در اینجا لازم است مختصری توضیح بدهم : شخصیتهای حماسی که اغلب در منظومه‏های حماسی از آنها یاد شده است ، جنبه نژادی و قومی دارند و این اعم است از شخصیتهای افسانه‏ای مثل رستم و اسفندیار و یا شخصیتهای واقعی مثل جلال الدین خوارزمشاه در تاریخ ایران . غالبا قهرمانان یک قوم اعم از واقعی و افسانه‏ای ، از آن نظر که انتساب‏ به آن قوم دارند ، احساسات آن مردم را تحریک می‏کنند . اصولا قهرمان‏ دوستی و قهرمان پرستی جزء سرشت بشر است . مخصوصا وقتی که قهرمان ، تعلقی هم به انسان داشته باشد که انسان بخواهد به او افتخار کند . این‏ قهرمانهای کشتی که موفقیتی به دست می‏آورند ، براستی مردم برای آنها ابراز احساسات می‏کنند ، یا قهرمانی که هالتر بلند کرده و رکورد را شکسته‏ و مثلا سه کیلو بیشتر از رکورد جهانی بالا برده است ، چقدر تاج‏گل نثارش‏ می‏کنند ، و یا برای کسی که کشتی گرفته و با یک فن ، حریف خود را ضربه‏ فنی کرده است ، براستی ابراز احساسات می‏کنند . اینها به خاطر این است که قهرمان‏دوستی و قهرمان‏پرستی در سرشت بشر است و ضمنا او از قهرمان ملت و قوم خودش تجلیل می‏کند نه از قهرمان‏ دیگری . در کشتیهای بین‏المللی افراد هر ملت چه آنهائی که آنجا حاضرند و چه آنهائی که از رادیوها گوش می‏کنند ، احساساتشان متوجه هموطنان خودشان‏ است که افتخاری برای وطن و قوم خودشان کسب کنند. ما وقتی داستان رستم و اسفندیار و افراسیاب و این‏طور چیزها را می‏خوانیم، چون می‏گویند افراسیاب‏ از ماوراءالنهر و از یک ملت دیگری بوده و رستم از ملت ایران بوده است‏ ، قهرا دلمان می‏خواهد که همیشه تفوق مال رستم باشد ، و افسانه‏ساز هم‏ داستانها و افسانه‏ها را چنان ساخته است که با ذائقه ما جور در بیاید ، یعنی همیشه آن طرف مغلوب و محکوم و این طرف غالب و قاهر باشد . این‏ حماسه ها ، حماسه‏های قومی است ، یعنی اختصاص به یک قوم و نژاد معین و یک آب‏وخاک معین دارد . اما مطلب در مورد حسین علیه‏السلام غیر از این است . حسین ( ع ) یک‏ شخصیت حماسی است اما نه آنطور که جلال‏الدین خوارزمشاه یک شخصیت حماسی‏ است و نه آنطور که رستم افسانه‏ای یک شخصیت حماسی است . حسین ( ع ) یک شخصیت حماسی است ، اما حماسه انسانیت ، حماسه بشریت ، نه حماسه‏ قومیت . سخن حسین ( ع ) ، عمل حسین ( ع ) ، حادثه حسین ( ع ) ، روح حسین‏ ( ع ) ، همه چیز حسین ( ع ) هیجان است ، تحریک است ، درس است ، القاء نیروست ، اما چه‏جور القاء نیروئی ؟ چه‏جور درسی ؟ آیا از آن جهت‏ که مثلا به یک قوم بخصوص منتسب است ؟ ! یا از آن جهت که شرقی است ؟ یا از آن جهت که مثلا عرب است و غیر عرب نیست ؟ ! یا به قول بعضی از ایرانیها از آن جهت که مثلا زنش ایرانی است ؟ ! اساسا در وجود حسین ( ع ) یک چنین حماسه‏هائی نمی‏تواند وجود داشته باشد و علت شناخته نشدن حسین ( ع ) هم همین است . چون حماسه او بالاتر و مافوق اینگونه حماسه‏هاست ، کمتر افراد می‏توانند او را بشناسند . حالا ببینیم که واقعا چطور است ؟ شمادر جهان یک شخصیت حماسی مانند شخصیت حسین‏بن‏علی ( علیهماالسلام ) از نظر شدت حماسی بودن و از نظر علو و ارتفاع حماسه یعنی جنبه‏های انسانی نه‏ جنبه قومی‏وملی پیدا نخواهید کرد . حسین ( ع ) سرود انسانیت است ، نشید انسانیت است و به همین دلیل نظیر ندارد ، و به جرأت عرض می‏کنم که‏ نظیر ندارد . شما در دنیا حماسه‏ای مانند حماسه حسین بن‏علی ( علیهماالسلام‏ ) پیدا نخواهید کرد ، چه از نظر قدرت و قوت حماسه و چه از نظر علو و ارتفاع و انسانی بودن آن . و متاسفانه ما مردم این حماسه را نشناخته‏ایم . حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا دو صفحه دارد ، یک صفحه سفید و نورانی و یک صفحه تاریک ، سیاه و ظلمانی که هر دو صفحه‏اش یا بی‏نظیر است و یا کم نظیر . اما صفحه سیاه و تاریکش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بی‏نظیر و یا کم نظیر می‏بینیم . یک وقت حساب کردم و ظاهرا در حدود بیست‏ویک نوع پستی و لئامت در این جنایت دیدم و خیال هم نمی‏کنم در دنیا چنین جنایتی پیدا بشود که تا این اندازه تنوع داشته باشد . البته در تاریخچه جنگهای صلیبی ، جنایتهای‏ اروپائیها خیلی عجیب است و اینکه جرأت نمی‏کنم که بگویم حادثه کربلا از نظر زیادی جنایت نظیر ندارد ، چون توجه من یکی به جنگهای صلیبی و جنایتهایی است که مسیحیان در آن مرتکب شدند و یکی هم به جنایتهایی است‏ که همین اروپائیها در اندلس‏اسلامی مرتکب شدند که آنهم عجیب است . تاریخ‏اندلس مرحوم‏آیتی را که دانشگاه چاپ کرده است بخوانید ، کتابی‏ است بسیار تحقیقی و آموزنده . در این کتاب نوشته است : اروپائیها به صدهزار زن‏ومرد و بچه اجازه‏ دادند که هر جا می‏خواهند بروند ، بعد که اینها راه افتادند ، پشیمان شدند و شاید هم از اول حقه زدند که اجازه حرکت دادند . به هر حال تمام این‏ صدهزار نفر را کشتند و سر بریدند . شرقی هرگز از نظر جنایت به غربی‏ نمی‏رسد . شما اگر در تمام تاریخ مشرق‏زمین بگردید ، دو جنایت را حتی در دستگاه اموی پیدا نمی‏کنید ، یکی آتش زدن زنده‏زنده ، و دیگری قتل عام‏ کردن زنان ، ولی در تاریخ مغرب‏زمین این دو نوع جنایت فراوان دیده می‏شود . زن کشتن در تاریخ مغرب‏زمین یک امر شایعی است . هنوز هم باور نکنید که اینها روح انسانی داشته باشند . آنچه در ویتنام صورت می‏گیرد ادامه‏ روحیه جنگهای صلیبی و جنگهای اندلس آنها است . این کار که چند صدهزار نفر را زنده زنده در کوره آتش بگذارند ولو این افراد جانی هم باشند ، کار مشرق‏زمینی نیست و از عهده مشرق زمینی چنین جنایتی برنمی‏آید . این‏ کار فقط از عهده مغرب زمینی قرن بیستم برمی‏آید . این جنایت که در صحرای سینا دهها هزار سرباز را آب و نان ندهند تا از گرسنگی بمیرند برای اینکه اگر اسیر بگیرند باید به آنها نان بدهند ، فقط مال غربی است . شرقی این جور جنایت نمی‏کند . یهودی فلسطینی صد درجه‏ شریفتر از یهودی غربی است . اگر مردم فلسطین یهودیهای ملی اهل همان‏ فلسطین بودند که این جنایتها واقع نمی‏شد . این جنایتها همه مال یهودی‏ غربی است . به هر حال من جرات نمی‏کنم بگویم جنایتی مثل جنایت کربلا در دنیا وجود نداشته است ، ولی‏ می‏توانم بگویم در مشرق زمین وجود نداشته است . از این نظر حادثه کربلا یک جنایت و یک تراژدی است ، یک مصیبت است‏ ، یک رثاء است . این صفحه را که نگاه می‏کنیم ، در آن ، کشتن بیگناه‏ می‏بینیم ، کشتن جوان می‏بینیم ، کشتن شیرخوار می‏بینیم ، اسب بر بدن مرده‏ تاختن می‏بینیم ، آب ندادن به یک انسان می‏بینیم ، زن و بچه را شلاق زدن‏ می‏بینیم ، اسیر را بر شتر بی جهاز سوار کردن می‏بینیم . از این نظر قهرمان‏حادثه کیست ؟ واضح است وقتی که حادثه را از جنبه جنایی نگاه کنیم‏ ، آن که می‏خورد قهرمان نیست ، آن بیچاره مظلوم است . قهرمان حادثه در این نگاه یزیدبن‏معاویه است ، عبیدالله‏بن‏زیاد است ، عمرسعد است ، شمربن‏ذی‏الجوشن است ، خولی است و یک عده دیگر . لذا وقتی که صفحه سیاه‏ شمر نیست . در آنجا ، قهرمان حسین ( ع ) است . در آن صفحه ، دیگر جنایت نیست ، تراژدی نیست ، بلکه حماسه است ، افتخار و نورانیت است‏ ، تجلی حقیقت و انسانیت است ، تجلی حق‏پرستی است . آن صفحه را که نگاه‏ کنیم ، می‏گوئیم بشریت حق دارد به خودش ببالد . اما وقتی صفحه سیاهش را مطالعه می‏کنیم می‏بینیم که بشریت سر افکنده است و خودش را مصداق آن آیه‏ می‏بیند که می‏فرماید : « قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک »( 1 ) مسلما جبرئیل‏امین در مقابل اعلام خدا که فرمود : « انی جاعل فی الارض خلیفة »( 2 ) سؤالی نمی‏کند ، بلکه آن‏ دسته از فرشتگان که فقط صفحه سیاه بشریت را می‏دیدند و صفحه دیگر آن را نمی‏دیدند ، از خدا این سؤال را می‏کردند که آیا می‏خواهی کسانی را در زمین‏ قرار دهی که فساد کنند و خونها بریزند ؟ و خدا در جواب آنها فرمود : « انی اعلم ما لا تعلمون »( 3 ) من می‏دانم چیزی را که شما نمی‏دانید . آن صفحه ، صفحه‏ای است که ملک اعتراض می‏کند ، بشر سرافکنده است و این صفحه ، صفحه‏ای است که بشریت به آن افتخار می‏کند . چرا باید حادثه‏ کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم ؟ و چرا باید همیشه‏ جنایتهای کربلا گفته شود ؟ چرا همیشه باید حسین‏بن علی ( ع ) از آن جنبه ای که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد ؟ چرا شعارهائی که به نام حسین‏بن‏علی ( علیهماالسلام ) می‏دهیم و می‏نویسیم ، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود ؟ چرا ما صفحه نورانی این‏ داستان را کمتر مطالعه می‏کنیم ، در حالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنائی آن می‏چربد . و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی‏ می‏چربد پس باید اعتراف کنیم که یکی از جانیهای بر حسین بن علی ( علیهما السلام ) ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحه‏اش را می‏خوانیم ، و صفحه دیگرش را نمی‏خوانیم . جانیهای بر امام‏حسین ( ع ) آنهائی هستند که‏ این تاریخچه را از نظر هدف منحرف کرده و می‏کنند . حسین ( ع ) را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند ، اما حسین ( ع ) که فقط این تن نیست ، حسین ( ع ) که مثل من و شما نیست ، حسین ( ع‏ ) یک مکتب است و بعد از مرگش زنده‏تر می‏شود . دستگاه بنی‏امیه خیال کرد که حسین ( ع ) را کشت و تمام شد ، ولی بعد فهمید که مرده حسین ( ع ) از زنده حسین ( ع ) مزاحمتر است ، تربت حسین ( ع ) کعبه صاحبدلان است . زینب هم به یزید همین را گفت . گفت اشتباه کردی ، « کد کیدک واسع‏ سعیک ، ناصب جهدک فوالله لا تمحواذ کرنا ، و لا تمیت وحینا » ، ( 1 ) هر نقشه‏ای که داری بکار ببر ولی مطمئن باش تو نمی‏توانی برادر مرا بکشی و بمیرانی ، برادر من زندگیش طور دیگر است ، او نمرد ، بلکه زنده‏تر شد . در آن وقت مرثیه گوها مثل مرثیه گوهای حالا نبودند . " کمیت " مرثیه‏گو بود ، " دعبل خزائی " مرثیه گو بود . همان دعبل‏خزائی که گفت پنجاه‏سال‏ است که من دار خودم را بدوش کشیده‏ام . او طوری مرثیه می‏گفت که تخت‏ خلفای خود متوکل یک سرمغنیه ( 1 ) دارد ، یک وقتی با او کار داشت و سراغ‏ او را گرفت ، گفتند نیست . گفت کجاست ؟ گفتند به مسافرت رفته است . بعد از مدتی که آمد ، متوکل از او سؤال کرد کجا رفته بودی ؟ جواب داد برای زیارت به مکه رفته بودم ، متوکل گفت الان که وقت زیارت مکه نیست‏ ، نه ماه ذی‏الحجه است که وقت حج باشد ، و نه ماه رجب است که وقت‏ عمره باشد ، و اصرار کرد که باید بگوئی کجا رفته بودی ، بالاخره معلوم شد این زن به زیارت حسین‏بن‏علی ( علیهماالسلام ) رفته بود که متوکل آتش‏ گرفت ، فهمید نام حسین ( ع ) را نمی‏شود فراموشاند .من نمی‏دانم کدام جانی یا جانیهائی ، جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن‏ علی ( علیهماالسلام ) وارد کردند ، و آن اینکه هدف حسین‏بن‏علی ( علیهماالسلام ) را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندی را که مسیحیها در مورد مسیح گفتند درباره حسین ( ع ) گفتند که حسین ( ع ) کشته شد برای‏ آنکه بارگناه امت را به دوش بگیرد ، برای اینکه ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد ، حسین ( ع ) کشته شد برای اینکه گنهکار تا آن زمان‏ کم بود ، بیشتر بشود . لذا بعد از این انحراف چاره‏ای نبود جز اینکه ما فقط صفحه سیاه و تاریک این حادثه را بخوانیم ، فقط رثاء و مرثیه ببینیم‏ . من نمی‏گویم آن صفحه تاریک را نباید دید بلکه باید آن را دید و خواند ، اما این مرثیه همیشه باید مخلوط با حماسه باشد . اینکه گفته‏اند رثاء حسین‏بن‏علی ( علیهما السلام ) باید همیشه زنده بماند ، حقیقتی است و از خود پیغمبر ( ص ) گرفته‏اند و ائمه‏اطهار ( علیهم السلام ) نیز به آن توصیه‏ کرده‏اند . این رثاء و مصیبت نباید فراموش بشود . این ذکری ، این‏ یادآوری نباید فراموش بشود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید ، اما در رثای یک قهرمان . پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید ، و گرنه رثای یک آدم نفله شده بیچاره بی‏دست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد ، و گریه ملتی برای او معنی ندارد . در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا بکنید ، برای اینکه‏ پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‏ای نسبت به‏ حق و حقیقت غیرت پیدا کنید ، شما هم عدالتخواه بشوید ، شما هم با ظلم و ظالم نبرد بکنید ، شما هم آزادیخواه باشید ، برای آزادی احترام قائل‏ باشید ، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه ؟ شرف و انسانیت یعنی چه ؟ کرامت یعنی چه ؟ اگر صفحه نورانی‏ تاریخ حسینی را ما خواندیم ، آن وقت از جنبه رثائیش می‏توانیم استفاده‏ بکنیم و گرنه بیهوده است . خیال می‏کنیم حسین‏بن‏علی ( علیهماالسلام ) در آن‏ دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا العیاذبالله حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از هزار و سیصد سال ، آنهم در جوار رحمت الهی ، منتظر است که چهار تا آدم فکسنی برای او گریه بکنند تا تسلی خاطر پیدا کنند ! چند سال پیش در کتابی دیدم که نویسنده مقایسه‏ای میان حسین‏بن‏علی ( علیهماالسلام ) و عیسی مسیح کرده بود ، نوشته بود که عمل مسیحیها بر عمل‏ مسلمین ( شیعیان ) ترجیح دارد ، زیرا آنها روز شهادت عیسی‏مسیح را جشن‏ می‏گیرند و شادمانی می‏کنند ، ولی اینها در روز شهادت حسین‏بن‏علی ( علیهماالسلام ) مرثیه‏خوانی و گریه می‏کنند . عمل آنها بر عمل اینها ترجیح‏ دارد ، زیرا آنها شهادت را برای عیسی‏مسیح موفقیت می‏دانند نه شکست ، و چون موفقیت می‏دانند شادمانی می‏کنند . اما مسلمین شهادت را شکست‏ می‏دانند و چون شکست می‏دانند گریه می‏کنند . خوشا به حال ملتی که شهادت‏ را موفقیت بشمارد و جشن بگیرد و بدا به حال ملتی که شهادت را شکست‏ بداند و به خاطر آن مرثیه خوانی بکند . جواب این است که اولا دنیای مسیحی که این شهادت را جشن می‏گیرد ، روی‏ همان اعتقاد خرافی است که می‏گوید عیسی کشته شد تا بارگناه ما بریزد ، و چون به خیال خودش سبکبال شده و استخوانش سبک شده آن را جشن می‏گیرد ، در حقیقت او جشن سبکی استخوان ناگهانی‏ای که بر من خورد ، یک ذره مورد کراهت من نیست ، من افتخار می‏کنم و آرزوی چنین روزی را داشتم ، به خدا قسم مثل من مثل آن عاشقی است‏ کهبه معشوق خود رسیده باشد . به قول شاعر : دیدار یار غائب ، دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه‏ای‏ ببارد مثل من در حال این ضربت خوردن مثل همان مردمی است که در شبهای تاریک‏ دنبال آب می‏گردند و ناگهان به آب می‏رسند . دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند اندر آن ظلمت شب ، آب حیاتم‏ دادند این از نظر شخصی و فردی ، اما اسلام یک طرف دیگر هم دارد ، قضایا را همیشه از جنبه شخصی مطالعه نمی‏کند ، از جنبه اجتماعی هم مطالعه می‏کند . حادثه عاشورا از جنبه اجتماعی و نسبت به کسانی که مرتکب آن شدند ، مظهر یک انحطاط در جامعه اسلامی بود ، لذا دائما باید یادآوری بشود که دیگر چنین کاری را مرتکب نشوند . این همان " آخی " است که یک ملت می‏گوید : ما مسلمانها چنین کاری کردیم ؟ ! لعنت به کسانی که چنین کاری کردند ، پس دیگر چنین کاری نکنیم . ثانیا این موضوع برای صیقل دادن احساسات‏ اسلامی و انسانی است ، اما بشرط اینکه ما این را درست درک بکنیم . امروز روزی نیست که آدم سرش را زیر آب بکند . ما باید در اوضاع مذهبی‏ خودمان رفرم ایجاد کنیم . البته نه در مذهب بلکه در کار خودمان ، اشتباهات ما که به مذهب مربوط نیست . مگر محتشم‏کاشانی هم یکی از ارکان‏ مذهب است ؟ ! باید این شعارهای مفت ( 1 ) . . .


نوشته شده توسط : فاتحی نیا

نظرات دیگران [ نظر]


: منوی وبلاگ :


بازدیدهای امروز:
11 بازدید
بازدیدهای دیروز:
1 بازدید
مجموع بازدیدها:
36401 بازدید

صفحه اصلی


وضعیت من در یاهو
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
درباره من


: درباره خودم :
حماسه حسینی - جلسه اول : دو چهره حادثه کربلا - شیفتگان حضرت رقیه (ص)
فاتحی نیا
: لوگوی وبلاگ :

حماسه حسینی - جلسه اول : دو چهره حادثه کربلا - شیفتگان حضرت رقیه (ص)

: لینک دوستان من :

دکتر علی حاجی ستوده


: لوگوی دوستان من :






: فهرست موضوعی یادداشت ها :
(حماسه حسینی جلد2)عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی . (حماسه حسینی جلد2)مقدمه . بخش پنجم شعارهای عاشورا . بخش ششم تحلیل واقعه عاشورا . بخش هفتم ماهیت قیام حسینی . تحریفات معنوی حادثه کربلا . جلسه پنجم ارزش امر به معروف و نهی از منکر از نظر علمای اسلام . جلسه چهارم مراحل و اقسام امر به معروف و نهی از منکر . جلسه دوم ارزش هر یک از عوامل . جلسه سوم شرایط امر به معروف و نهی از منکر . جلسه ششم کارنامه ما در امر به معروف و نهی از منکر . جلسه هفتم تاثیر امر به معروف و نهی از منکر اهل بیت امام پس از حا . حماسه حسینی - جلسه اول : دو چهره حادثه کربلا . حماسه حسینی - جلسه دوم : نهضت حسینی ، حماسه‏ای مقدس . حماسه حسینی - جلسه سوم : نهضت حسینی ، عامل شخصیت یافتن جامعه اسل . دانلود نرم افزار مذهبی موبایل . شرایط مبلغ و تاثیر تبلیغی اهل بیت امام حسین ( ع ) در مدت اسارتشا . شهیدبرنسی . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه اول : مفهوم ت . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه پنجم : حادثه . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه چهارم : روشها . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه دوم : وسائل و . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه سوم : روش تبل . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه ششم : نقش اهل . وظیفه ما در برابر تحریفها .


: آرشیو یادداشت ها :

کتابخانه
دانلود نرم افزار های مذهبی موبایل
شهید برونسی



: جستجو در وبلاگ :


: پشتیبانی :

کانون وبلاگ نویسان مذهبی