سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین ، باری الخلائق اجمعین ، و الصلوه و السلام علی‏ عبدالله و رسوله و حبیبه و صفیه و حافظ سره و مبلغ رسالاته ، سیدنا و نبینا و مولانا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین . اعوذ بالله من الشیطان الرجیم : « التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون‏ بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المومنین ( 1 ) . در جلسات پنجگانه‏ای که درباره " عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی " صحبت کردم ، مطالبی عرض شد که آنچه می‏گویم به منزله‏ نتیجه گیری از همه آن مطالب است . به طور خلاصه عرض می‏کنم که : اولا ما در باب امر به معروف و نهی از منکر گفتیم که معروف و منکر از نظر اسلام‏ محدود به حد معین نمی‏شو د . تمام هدفهای مثبت اسلامی داخل در معروف وتمام هدفهای منفی اسلامی داخل در منکر است ، و گر چه در امر به معروف و نهی از منکر ، تعبیر امر و نهی هست ، ولی با توجه به قرائنی که از خود قرآن کریم می‏توان استنباط کرد و به نص احادیث قطعی اسلامی و به دلیل‏ اینکه از مسلمات فقه اسلامی ما است و تاریخ اسلامی ما بدان گواهی می‏دهد ، مقصود از آن تنها امر و نهی لفظی نیست ، بلکه مقصود استفاده کردن از هر وسیله مشروع برای پیشبرد هدفهای اسلامی است . پس اگر بخواهیم روح امر به‏ معروف و نهی از منکر را با ترجمه و تعبیر فارسی خودمان بیان بکنیم باید بگوئیم : لزوم استفاده از هر وسیله مشروع برای پیشبرد اهداف اسلامی . مطلبی که می‏خواهم به طور خلاصه عرض بکنم ، کارنامه ما درباره امر به‏ معروف و نهی از منکر است . همانطور که در جلسات گذشته عرض کردم ، این‏ اصل یکی از ارکان تعلیمات اسلامی است ، یکی از ارکانی است که به نص‏ صریح متون اسلامی و گفته پیغمبر اکرم ، اگر از بین برود ، تمام تعلیمات‏ اسلامی از بین رفته است . اگر این اصل منسوخ شود ، جامعه اسلامی به صورتی‏ که باید وجود داشته باشد ، هرگز وجود نخواهد داشت . کارنامه ما در این باب چگونه کارنامه‏ای است ؟ متاسفانه کارنامه ما مسلمین در این زمینه درخشان نیست . از آن نظر کارنامه درخشانی نیست که‏ اولا ما آن حساسیتی را که اسلام در این زمینه دارد نداریم ، یعنی آن اهمیتی‏ را که اسلام به این موضوع داده است ، درک نکرده‏ایم ، و ثانیا در حدودی‏ هم که به حساب و خیال خودمان به اهمیت این موضوع پی برده‏ایم ، واجد شرایط آن نبوده‏ایم . توضیح اینکه پیغمبر اکرم موضوع امر به معروف و نهی از منکر را با تعبیر دیگری بیان کرده است آنجا که فرمود : « کلکم راع و کلکم مسئول عن‏ رعیته » ( 1 ) تمام افراد شما مسلمانان به منزله حافظ و نگهبان و شبان‏ دیگران هستید و تمام شما نسبت به تمام خودتان مسئولید . تعبیری از این‏ بالاتر نمی‏توان کرد . یعنی ایجاد نوعی تعهد و مسئولیت مشترک میان افراد مسلمان برای حفظ و نگهداری جامعه اسلامی بر مبنای تعلیمات اسلامی . چنین‏ وظیفه سنگینی اولا آگاهی و اطلاع زیاد می‏خواهد ، یعنی هر فرد یا اجتماع‏ ناآگاهی نمی‏تواند این وظیفه را به خوبی انجام دهد ، و ثانیا قدرت و امکان می‏طلبد . انجام دادن چنین مسئولیت بزرگ و چنین تکلیف بسیار بزرگی ، احتیاج به قدرت و نیرو دارد . و ما قدرت و نیروی لازم را برای‏ این موضوع کسب نکرده‏ایم . نیرو را بالقوه داریم ، ولی این نیرو را جمع‏ نمی‏کنیم . آمار دقیق و صحیح نشان می‏دهد که جمعیت مسلمانان در حدود هفتصد میلیون نفر است . ( 2 ) چطور می‏توان گفت هفتصد میلیون نفر نمی‏توانند به‏ صورت یک قدرت بزرگ در دنیا باشند ؟ ! اگر چنین جمعیتی در فکر تشکل‏ باشد ، در فکر این باشد که به دنبال هدفها و منویات اسلامی برود ، همبستگی اسلامی خودش را محکم کند ، همدردی اسلامی خودش را تقویت کند ، ارتباطات اسلامی خودش را برقرار کند ، امکان ندارد که دنیا بتواند او را به حساب نیاورد ، آنطور که امروز به حساب نمی‏آورد . محال‏ است که امریکا روی چنین قدرتی حساب نکند و مرتب سرزمینهای آنها را بمباران کند . محال است که شوروی روی چنین قدرتی حساب نکند . اما به‏ شرط آنکه این قدرت به صورت یک قدرت متشکل در بیاید نه به صورت آحاد پراکنده ، ملتهای پراکنده ، ملتهایی که دائما در میان آنها موجبات تفرق‏ و اختلاف تبلیغ می‏شود ، ملتهایی که به چیزی که نمی‏اندیشند ، شخصیت واقعی‏ و معنوی خودشان است . کارنامه ما در زمینه همبستگی ، همدردی و تعاون اسلامی ، در زمینه تعارف‏ ( به تعبیر قرآن ) یعنی شناسایی اسلامی که یکدیگر را بشناسیم ، به احوال‏ یکدیگر آگاه و به سرنوشتهای یکدیگر علاقمند باشیم ، کارنامه بسیار بسیار ضعیفی است ، اگر نگوییم تاریک و ننگین است . چون می‏خواهم در این موضوع بالا جمال و الاشاره صحبت بکنم ، همینقدر عرض‏ می‏کنم که : شما اگر می‏خواهید بفهمید کارنامه ما در این زمینه چگونه است‏ ، یک رسیدگی به کارهای ما در زمینه امر به معروف و نهی از منکر بکنید ، یعنی مظاهر امر به معروف و نهی از منکر خودمان را بررسی کنید ببینید چیست ؟ ما به عنوان خدمت به اسلام تبلیغ می‏کنیم ، مجالس تبلیغی تشکیل‏ می‏دهیم ، یک بررسی روی این مجالس تبلیغی بکنید ، ببینید مجموع تبلیغاتی‏ که در این مجالس می‏شود ، در چه حدود و سطح و در اطراف چه مسائلی است ؟ یکی دیگر از مظاهر همبستگیهای اسلامی ما ، همدردی ما و امر به معروف و نهی از منکر ما ، کتابهای اسلامی‏ است که منتشر می‏کنیم . در کشور ما الان هم باز بیشترین کتابی که منتشر می‏شود ، کتابهای اسلامی و مذهبی است . ولی این کتابها را رسیدگی بکنید ، ببینید ارزش معنوی آنها چقدر است ، ارزش نویسندگانش را دریابید . ببینید محتویات و هدفهای این کتابها چیست ؟ در چه سطحی برای مسلمین‏ منتشر می‏شوند ؟ یعنی بفهمید امر به معروف و نهی از منکر ما در چه سطحی‏ است ، در چه مرتبه و مقامی است ؟ ببینید در میان مسائل اجتماعی اسلامی‏ که بیشتر از هر مسئله دیگر فکر ما را به خود مشغول می‏دارد و ما نسبت به‏ آن مسائل ، بیشتر از مسائل دیگر حساسیت نشان می‏دهیم و جرقه ایجاد می‏کنیم‏ ، بیشتر برای چه مسائلی ناراحت می‏شویم و حساسیت نشان می‏دهیم و درباره‏ چه مسائلی بی‏تفاوت می‏مانیم ، لختیم ، حساسیتی نداریم . این را یک بررسی‏ بکنیم ، آنوقت می‏توانیم رشد اجتماعی ، رشد امر به معروف و نهی از منکر ، کارنامه خودمان در زمینه امر به معروف و نهی از منکر را تشخیص بدهیم‏ . ما چهارده قرن که پنج شش قرن آن از درخشانترین دوره‏ها بوده است تمدن‏ بسیار عظیمی داشته‏ایم ، و بعضی از سخنرانان دانشمند جامعه شناس ما که در همین جلسه سخنرانی کرده‏اند ، در اطراف ارزش و اصالت تمدن اسلامی بحث‏ کرده‏اند . در جلد دوم کتاب " محمد خاتم پیامبران " در مقاله " کارنامه اسلام " اصالت تمدن اسلامی و اینکه این تمدن فقط و فقط از اسلام‏ برخاسته و بس ، و در ردیف مهمترین تمدنهای دنیا می‏باشد ، ثابت شده است . یعنی گفته اند اگر مثلا پنج یا سه تمدن ، تمدن‏ درجه اول باشند ، یکی از آنها تمدن اسلامی است . ما چقدر در این زمینه‏ حساسیت داریم ؟ چقدر در راه تبلیغ تمدن و سابقه خودمان فعالیت می‏کنیم ؟ جوانان ما اساسا خیال می‏کنند اسلام تا امروز کاری نکرده ، از وقتی که ظهور کرده تا امروز مردم دارند مرتب به آن عمل می‏کنند و نتیجه نهائی‏اش همین‏ است که ما امروز هستیم ! ما حتی از کتابهای خودمان خبردار نیستیم . اگر از ما بپرسند مسلمین در ریاضیات چقدر ابتکار داشته‏اند ، نمی‏دانیم . تازه‏ بعضی از فرهنگیها در این زمینه حرفهائی به نفع خودشان زده‏اند . خوشبختانه‏ من چند نفر از دانشمندان ایرانی خودمان را سراغ دارم که در این زمینه‏ مطالعات بسیار خوب کرده‏اند و به کشفیات بسیار عالی نایل شده‏اند و دقیقا اثبات می‏کنند که بسیاری از نظریاتی که دنیای اروپا ادعا می‏کند که‏ مخترع و مبتکرش است ، اختراع و ابتکارش در دنیای اسلام صورت گرفته‏ است . ما از سابقه خودمان در قسمتهای دیگر نظیر هنر ، صنایع مستظرفه ، فلسفه ، فیزیک ، شیمی و تاریخ نیز بی‏اطلاعیم ، نمی‏دانیم چه بودیم و چه‏ هستیم . دیشب در روزنامه خبری خواندم که درست سطح رشد ما را نشان می‏دهد . آقایانی که به مشهد مقدس مشرف شده‏اند ، اگر اندکی سر اینجور کارها را داشته‏اند و سری به گنجینه قرآن در آستانه قدس رضوی زده باشند ، می‏دانند که در قسمتی از موزه آستانه به نام گنجینه قرآن ، قرآنهای بسیار نفیس‏ خطی از ده یازده قرن پیش تا حالا وجود دارد . بعضی از آن قرآنها از جنبه‏ هنری و صنعت مستظرف به قدری فوق العاده است که متصدی امر در مورد یکی از آنها گفت : امروز پنج میلیون تومان برای آن تخمین قیمت زده‏ می‏شود . چه کسی آنها را نوشته است ؟ در میان نویسندگان آنها یا کسانی که سایر صنایع آنها را ایجاد کرده‏اند ، مثلا تذهیب کاری کرده‏اند ، ایرانی پیدا می‏شود ، ترک پیدا می‏شود ، مغول پیدا می‏شود ، عرب پیدا می‏شود ، هندی‏ پیدا می‏شود ، ولی آنچه که اینها را به وجود آورده ، اسلام و مسلمانی است‏ . یعنی روح اسلامی اینها را به وجود آورده است . دیشب در روزنامه خواندیم یک قرآن کشف شد که امروز آنرا در حدود سه‏ میلیون تومان قیمت می‏کنند . از کجا پیدا شد ؟ از داخل صندوق کاغذ باطله‏ها . یعنی قرآنها ی خطی را در طول دو سه قرن اخیر برای اینکه مردم‏ قرائت بکنند ، بیرون می‏آوردند . این بیچاره‏ها ارزش این قرآنها را نمی‏فهمیدند ، در می‏آوردند که مردم برای ثوابش قرآن بخوانند . آنها را به‏ دست بچه‏ها می‏دادند ، به دست اشخاص لاقید می‏دادند . در نتیجه به تدریج‏ کهنه می‏شدند . بعد آنها را می‏بردند بیرون دروازه و زیر خاک دفن می‏کردند . خوشبختانه از این قرآنهای به عقیده آنها دفن شدنی ، مقدار زیادی را در کیسه یا صندوق کرده بودند و در گوشه‏ای بوده است و شاید روزی هم‏ می‏خواسته‏اند آنها را زیر خاک دفن کنند . به هر حال مردی که لااقل علاقمند بوده است ، رفته آنها را گشته است و گویا در حدود هزار و صد نسخه قرآن‏ نفیس در میان آنها پیدا کرده است که یکی از آنها ، قرآنی است که در حدود سی میلیون ریال ارزش دارد . ما این مقدار به مواریث فرهنگی و تمدنی خودمان علاقمند و آگاهیم ! به خدا قسم اگر انسان از دیده خون ببارد کم است . چرا باید کارنامه ما ملت در امر به معروف و نهی از منکر اینقدر پست و پائین‏ باشد ؟ ! امر به معروف و نهی از منکر یعنی چه ؟ یعنی همدردی ، همبستگی ، همکاری ، همگامی ، تعرف ( شناسائی ) ، آگاهی ، قدرت . آنکه روز اول این‏ اصل را طرح کرد ، برای این طرح کرد که می‏دانست دینش دین اجتماعی است ، دین فردی نیست ، دین صومعه و دیر نیست . آنها که یک عمر در دیرها و صومعه‏ها زندگی کردند ، امروز دارند متشکل می‏شوند ، همبستگی و همدردی پیدا می‏کنند ، ما که دینمان دین اجتماع و زندگی و همکاری و وحدت و همبستگی‏ است ، به سوی انفراد و تنهائی و جدائی و تفرق گرایش پیدا کرده‏ا یم . آنکه چنین دستوری را طرح می‏کند می‏خواهد ما ملتی آگاه باشیم ، و بلکه‏ حوادثی را که در بطن روزگار مستتر و پنهان است ، آینده را پیش بینی‏ کنیم . ما نه تنها آینده را پیش بینی نمی‏کنیم بلکه وضع زمان خودمان را هم نمی‏فهمیم ! امام صادق در هزار و سیصد سال پیش فرمود : « العالم‏ بزمانه لا تهجم علیه اللوابس » ( 1 ) . آنکس که زمان خود را درک کند ، اوضاع زمان خود را بشناسد ، جریانی را که در سطح و بطن زمان مستمر است‏ درک کند ، در کار خود اشتباه نمی‏کند . یعنی مردم بی‏خبر از زمان خود ، بی‏خبر از اوضاعی که در بطن یا سطح روزگار می‏گذرد ، همیشه در اشتباهند ، یعنی همیشه عوضی کار می‏کنند ، به جای اینکه دشمن را بکوبند ، خودشان را می‏کوبند ، به جای اینکه سینه‏ دشمن را سیاه کنند ، سینه و پشت خودشان را سیاه می‏کنند . سالها باید در تیه بمانند . این هم کارنامه ما . در جلسات گذشته ارزش امر به معروف و نهی از منکر در اسلام را درک‏ کردیم . این را که امر به معروف و نهی از منکر ارزش نهضت حسینی را بالا برد و همچنین نهضت حسینی امر به معروف و نهی از منکر را ارزش و اعتبار و آبرو داد ، فهمیدیم . حال چکار کنیم که خودمان ارزش پیدا کنیم ، به صورت یک ملت با ارزش‏ در آییم ، به صورت یک ملت معتبر و با آبرو در آییم ؟ جواب این سئوال‏ را قرآن مجید داده است : « کنتم خیر امه اخرجت للناس »( 1 ) . شما بهترین امتها و ملتها هستید ، شما با ارزشترین امتها و ملتها هستید ، اما با یک شرط : « تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر ». می‏خواهی به خودت ارزش بدهی ؟ می‏خواهی در نزد پیغمبر خدا ارزش پیدا کنی ؟ با عمل کردن به این اصل در نزد خدا و پیغمبر خدا ارزش پیدا کنی ؟ با عمل کردن به این اصل در نزد خدا و پیغمبر ارزش پیدا کن . اگر می‏خواهی در نزد ملل جهان ارزش پیدا کنی که هم بلوک شرق روی تو حساب کند و هم بلوک غرب ، سرنوشت تو را او در اختیار نگیرد و او برای تو تصمیم نگیرد ، امر به معروف و نهی از منکر داشته باش ، همبستگی و همدردی داشته باش ، اخوت و برادری اسلامی‏ را زنده کن ، از بی خبری پرهیز کن ، از ضعف پرهیز کن ، از لاابالی‏گری‏ پرهیز کن . این برنامه‏های بی‏خبری و لاابالی گری برای چیست ؟ برنامه بی خبری برای اینست که آگاه نباشی ، نفهمی ، ندانی ، و برنامه لاابالی‏گری برای اینست که ضعیف باشی ، قدرت‏ نداشته باشی . ما بنشینیم اینجا و بگوئیم عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت‏ حسینی ، یک عامل بزرگ که حسین ( ع ) را به حرکت واداشت ، او را از جا تکان داد ، امر به معروف بود ، حسین بن علی به امر به معروف و نهی از منکر ارزش داد ، اسلام برای امر به معروف و نهی از منکر ارزش درجه اول‏ قائل است یعنی آن را یکی از ارکان تعلیمات خودش می‏داند ، اگر این رکن‏ نباشد ، سایر تعلیمات نمی‏توانند کار کنند . اینها درست ولی ما چکار کنیم ؟ آیا ما دائم از گذشته صحبت کنیم ؟ یا گذشته برای آینده است ؟ آینده و گذشته را باید به یکدیگر مربوط و متصل کرد . از نهضت حسینی در همین زمینه باید استفاده کرد ، مردم را آگاه نمود . ببینید چه می‏کنند ؟ چگونه تبلیغ می‏کنند ؟ چگونه کتاب می‏نویسند و چگونه باید بنویسند ؟ درباره چه مسائلی باید فکر کنند و درباره چه مسائلی حساسیت دارند ؟ ببینیم علی بن ابی طالب ( ع ) ، حسین بن علی ( ع ) روی چه مسائلی‏ حساسیت داشتند ، ما هم روی همان مسائل حساسیت نشان دهیم . چرا آنها روی‏ مسائلی حساسیت نشان می‏دهند و ما روی مسائل دیگر ؟ از اینجا باید استفاده‏ کنیم که پولهایمان را چگونه خرج کنیم . آیا ما رشدی در این زمینه داریم ؟ می‏فهمیم انفاقی که در راه خدا به خیال خودمان می‏کنیم چه انفاقی است ؟ به‏ خدا قسم من می‏ترسم زیانی که ما از راه امر به معروف و نهی از منکر جاهلانه کرده‏ایم یا صدمه‏هائی که از این راه به اسلام زده ایم از زیان ترک‏ امر به معروف و نهی از منکرمان بیشتر باشد . من نمی‏دانم اگر ضرر و منفعت مجموع کتابهای اسلامی که ما منتشر می‏کنیم‏ را پای همدیگر حساب کنیم ، فایده‏اش بیشتر است یا ضررش ؟ همچنین الان‏ نمی‏توانم به طور دقیق بگویم که اگر پولهائی را که در راه اسلام و حتی به‏ قصد قربت خرج می‏کنیم ، پای هم حساب بکنیم ، آیا منفعتشان برای اسلام‏ بیشتر است یا ضررشان ؟ چون قرآن صریحا می‏گوید انفاق دو گونه است ، و در مورد یک نوع آن می‏گوید : « مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل‏ حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله ماه حبه »( 1 ) . یک نوع انفاق را می‏گوید مثلش مثل گندمی است که در زمین مساعدی کاشته‏ شود ، هفت خوشه در آورد و هر خوشه‏ای صد دانه باشد و حتی از این بیشتر . « و الله یضاعف لمن یشاء »یعنی انفاقهائی در راه خدا اینقدر خیر و برکت دارد . اما یک انفاق دیگر هم مثال می‏زند : « کمثل ریح فیها صر اصابت حرث قوم ظلموا انفسهم » ( 2 ) این انفاق مثلش ، مثل یک باد سموم خطرناکی است که وقتی به یک کشتزار آماده می‏رسد آن را خراب می‏کند یعنی آنچه که به وجود آمده است را هم از بین می‏برد . اگر می‏خواهیم به‏ خودمان ارزش بدهیم ، اگر می‏خواهیم قیمت پیدا کنیم ، اگر می‏خواهیم در نزد خدا و پیغمبر خدا محترم باشیم ، در نزد ملل جهان محترم باشیم ، باید این اصل را زنده کنیم . اگر پیغمبر اسلام زنده می‏بود امروز چه می‏کرد ؟ درباره چه مسئله‏ای‏ می‏اندیشید ؟ والله و بالله قسم می‏خورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش‏ امروز از یهود می‏لرزد . این یک مسئله دو تا چهار تاست . اگر کسی نگوید ، گناه کرده است من اگر نگویم و الله مرتکب گناه شده‏ام ، و هر خطیب و واعظی اگر نگوید مرتکب گناه شده است . گذشته از جنبه اسلامی ، فلسطین چه‏ تاریخچه‏ای دارد ؟ قضیه فلسطین مربوط به دولتی از دولتهای اسلامی هم نیست‏ ، مربوط به یک ملت است ، ملتی که او را به زور از خانه‏اش بیرون‏ کرده‏اند . تاریخچه فلسطین چیست ؟ مدعی هستند که در سه هزار سال پیش دو نفر از ما ، داود و سلیمان برای‏ مدت موقتی در آنجا سلطنت کرده‏اند . تاریخ را بخوانید ، در تمام این‏ مدت دو سه هزار ساله ، کی بوده است که سرزمین فلسطین به یهود تعلق‏ داشته است ؟ کی بوده است که بیشتر سرزمین فلسطین مال ملت یهود باشد . آیا بیشتر سرزمین فلسطین از آن ملت یهود است ؟ قبل از اسلام هم مال آنها نبود ، بعد از اسلام هم مال آنها نبود . روزی که مسلمین فلسطین را فتح‏ کردند ، فلسطین در اختیار مسیحیها بود ، نه در اختیار یهودیها . و اتفاقا مسیحی‏ها که با مسلمین صلح کردند یکی از مواردی که در صلحنامه گنجاندند این بود که شما یهود را در اینجا راه ندهید . گفتند : ما با شما زندگی‏ می‏کنیم ولی با یهود زندگی نمی‏کنیم . چطور شد که یکدفعه نام وطن یهودی به‏ خود گرفت ؟ یکی از قضایائی که کارنامه قرن ما را تاریک می‏کند ( این‏ قرنی که به دروغ نام حقوق بشر ، نام آزادی ، نام انسانیت بر آن گذاشته‏اند ) همین‏ قضیه است . یهودیهای دنیا بعد از اینکه از ملتهای غیر مسلمان زجر و شکنجه و آزار می‏بینند ( در روسیه ، آلمان ، و بسیاری از نقاط دنیا ) ، بزرگانشان می‏نشینند می‏گویند تا وقتی که ما در اطراف دنیا متفرق هستیم ، در هر جا اقلیتی هستیم ، سرنوشت ما همین است . ما باید مرکزی را انتخاب کنیم و همه‏مان آنجا جمع شویم ، اتباع مذهب یهود آنجا جمع شوند . اول هم جایی را که فکر نمی‏کنند ، فلسطین است ، جاهای دیگر را فکر می‏کنند ، بعد جنگ بین الملل اول پیش می‏آید ( البته من خلاصه‏اش را عرض می‏کنم ، می‏توانید کتابهائی را که در این زمینه نوشته شده است ، بخوانید . ) متفقین با عثمانیها می‏جنگند . من نمی‏خواهم از عثمانیها دفاع کنم ، ولی هر چه بود ، حکومت واحدی بود . اگر ظالم هم بود ، بالاخره واحد بود . اعراب‏ ساده لوح از حکومت عثمانی به ستوه آمده بودند . تحریک متفقین را پذیرفتند . از داخل ، علیه حکومت عثمانی جنگیدند به وعده اینکه به خود آنها در مقابل عثمانیها استقلال بدهند . انگلیس‏ها به اینها قول قطعی دادند که ما به شما استقلال می‏دهیم به شرط اینکه به نفع ما با عثمانیها بجنگید . این بیچاره‏ها جنگیدند . در خلالی که‏ این بدبختیهای نادان ناآگاه داشتند با دولت تا حدودی اسلامی خودشان‏ می‏جنگیدند ، انگلستان قول و قرار خودش را با حزب صهیونیسم که تازه‏ تشکیل شده بود محکم کرد که فلسطین را می‏دهیم به شما در قلب کشورهای‏ اسلامی . جامعه ملل به وجود می‏آید ( عدالت را ببینید ! ) و تصویب می‏کند که در دنیا ملتهایی هستند ( مخصوصا ملتهایی که از عثمانی جدا شده‏اند ) که‏ چون رشد ندارند ، ما باید بر ایشان سرپرست معین بکنیم تا اینها را اداره‏ بکنند . یعنی در واقع می‏خواستند ارثیه عثمانیها را تقسیم بکنند . قسمتی‏ از آن را دادند به فرانسه ، قسمتی را دادند به انگلستان و . . . از جمله‏ جاهایی که انگلستان گرفت فلسطین بود . گفت من قیم و سرپرست شما هستم ، رسما شد کفیل . بعد به صهیونیستها وعده داد ( وعده معروف بالفور ) که من‏ اینجا را به شما می‏سپارم . " صهیونیستها " یعنی یهودیانی که دهها قرن بود که در گوشه‏های دیگر دنیا زندگی می‏کردند و از نژادهای دیگر بودند . من خودم فکر می‏کردم که‏ یهودیان موجود همه از نسل اسرائیلند ، حالا می‏بینم تاریخ تشکیک می‏کند ، می‏گوید این حرف دروغ است . بسیاری از یهودیها اصلا از نسل اسرائیل‏ نیستند ، جامع مشترکشان فقط مذهب است و بس . حتی نژادشان هم خالص‏ نمانده است . یهودیانی که در اطراف و اکناف دنیا زندگی می‏کردند ، فقط به دلیل اینکه فرنگیها به اینها زجر داده‏اند و اینها دنبال نقطه‏ای‏ می‏گردند که آنجا جمع شوند ، و به دلیل اینکه مردم خیانت پیشه‏ای هستند ، و به دلیل اینکه کتاب مقدسشان به آنها اجازه داده که اگر به سرزمینی‏ رفتید ، رحم نباید در شما وجود داشته باشد و از هیچ وسیله‏ای برای پیشبرد هدفتان امتناع نکنید ، بعد که انگلستان وسیله مهاجرتشان را فراهم کرد به‏ این سرزمین مهاجرت کردند و زمینها را خریدند در حالی که یهودی بومی در فلسطین بیش از پنجاه هزار نفر نیست که الان هم آن بیچاره‏ها در بدبختی‏ فوق العاده‏ای زندگی می‏کنند . یعنی یهودیان اروپائی و آمریکایی که آمدند ، از جمله بدبختیهایی که به وجود آورده‏اند اینست که سربار یهودیان اصلی‏ هستند که حق دارند در آنجا زندگی کنند . یک عده روشنفکر در میان اعراب بود ، قیام کردند ، انقلاب کردند . اینها را کشتند ، اعدام کردند ، به دار کشیدند . مرتب یهودیها را فرستادند ، همینکه عده زیاد شد ، اسلحه زیادی هم در میانشان پخش کردند ، بعد اینها افتادند به جان مسلمانان بومی ، کشتند و زدند و بعد هم آواره‏ کردند . پشت سر یکدیگر از کشورهای اروپائی مهاجرت می‏شد ، آمدند و آمدند . این یهودیانی که شما امروز اسمشان را می‏شنوید : موشه دایان ، زلی اشکول‏ ، گلدامایر ، زهر مار ، آخر ببینید اینها از کجای دنیا آمده‏اند ؟ مدعی‏ هستند که این سرزمین ، سرزمین ماست . امروز در حدود سه میلیون نفر مسلمان آواره از خانه و زندگیشان هستند . هدف مگر تنها همین است که یک‏ دولت کوچک در آنجا تشکیل شود ؟ خیلی اشتباه کرده‏اید ، خیلی همه اشتباه‏ می‏کنیم . او می‏داند که یک دولت کوچک بالاخره نمی‏تواند آنجا زندگی کند ، یک اسرائیل بزرگ که دامنه‏اش از این طرف شاید تا ایران خودمان هم‏ کشیده شود . به قول عبدالرحمن فرامرزی : این اسرائیلی که من می‏شناسم ، فردا ادعای‏ شیراز را هم می‏کند می‏گوید : شاعرهای خود شما همیشه در اشعارشان اسم شیراز را گذاشته‏اند ملک سلیمان . هر چه بگویی آقا ! آن تشبیه است ، می‏گوید سند از این بهتر هم می‏خواهید ؟ مگر ادعای خیبر را که نزدیک مدینه است ، ندارند ؟ مگر " روزولت " به پادشاه وقت عربستان سعودی پیشنهاد نداد که شما بیایید این شهر را به اینها بفروشید ؟ مگر اینها ادعای عراق‏ و سرزمینهای مقدس شما را ندارند ؟ والله و بالله ما در برابر این قضیه‏ مسئولیم . به خدا قسم مسئولیت داریم . به خدا قسم ما غافل هستیم . و الله قضیه‏ای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است ، این قضیه است . داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده ، این قضیه است . اگر می‏خواهیم‏ به خودمان ارزش بدهیم ، اگر می‏خواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش‏ بدهیم ، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش می‏گفت برای‏ من عزاداری کنید ، می‏گفت چه شعاری بدهید ؟ آیا می‏گفت بخوانید : " نوجوان اکبر من " یا می‏گفت بگوئید : " زینب مضطرم الوداع ، الوداع " ، چیزهایی که من ( امام حسین ) در عمرم هرگز به اینجور شعارهای پست و کثیف ذلت آور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها نگفتم ؟ ! اگر حسین بن‏ علی بود می‏گفت اگر می‏خواهی برای من عزاداری کنی ، برای من سینه و زنجیر بزنی ، شعار امروز تو باید فلسطین باشد . شمر امروز موشه دایان است . شمر هزار و سیصد سال پیش مرد ، شمر امروز را بشناس . امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان می‏خورد . هی دروغ در مغز ما کردند که‏ آقا این یک مسئله داخلی است . مربوط به عرب و اسرائیل است . باز به‏ قول عبدالرحمن فرامرزی : اگر مال اینهاست و مذهبی نیست ، چرا یهودیان‏ دیگر دنیا مرتب برای اینها پول می‏فرستند ؟ ما چه جوابی در مقابل اسلام و پیغمبر خدا داریم ؟ آیا چند روز پیش در روزنامه نخواندید که در سال گذشته یهودیان سایر نقاط دنیا ، نه یهودیانی‏ که فعلا شناسنامه اسرائیلی دارند ، پانصد میلیون دلار برای اینها فرستادند که با این پولها فانتوم بخرند ، بمب‏ بریزند بر سر مسلمانان . شنیده‏ام یهودیان ایران خودمان در سال گذشته معادل پول دو فانتوم‏ فرستادند . سی و شش میلیون دلار پول از یهودیان ایران خودمان برای آنها به عنوان کمک رفت . و من آن یهودیها را به عنوان اینکه یهودی هستند ، ملامت نمی‏کنم ، ما خودمان را باید ملامت کنیم ، او به همکیشش کمک کرده‏ است ، با کمال افتخار پول می‏فرستد ، رسیدش هم از موشه‏دایان می‏آید و آن‏ را در بازار هم نشان می‏دهد ، می‏گوید بیا رسیدش را ببین . مگر همین دو سه‏ شب پیش ننوشتند ( من بریده‏اش را از " اطلاعات " دارم ) که الان فقط یهودیان مقیم امریکا روزی یک میلیون دلار به اسرائیل کمک می‏کنند ؟ ! آنوقت تلاش ما مسلمین در این زمینه چه بوده است ؟ به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانیم ، خودمان را شیعه علی بن ابی طالب بخوانیم . اصلا من باید بگویم بعد از این داستانی را که ما از علی بن ابی طالب نقل‏ می‏کنیم ، حرام است که دیگر در منابر نقل کنیم که : روزی علی بن ابی‏ طالب شنید دشمن به کشور اسلامی حمله کرده است ، و هذا اخو غامد و قد وردت خیله الانبار . بعد فرمود : شنیده‏ام زینب یک زن مسلمان یا زنی که‏ در حمایت مسلمانان است را گرفته‏اند . شنیده‏ام دشمن ، سرزمین مسلمین را غارت کرده است ، مردانشان را کشته است ، اسیر کرده است ، متعرض زنان‏ آنها شده است ، زیورها را از گوش و دست زنها جدا کرده است . بعد همین‏ علی بن ابی طالب که ما اظهار تشیع او را می‏کنیم و نسبت به او حساسیتهای‏ بی معنی و دروغین نشان می‏دهیم گفت : « فلو ان امرءا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما بل کان به عندی جدیرا » ( 1 ) . اگر یک مرد مسلمان با شنیدن این خبر دق کند و بمیرد سزاوار است و مورد ملامت نیست . آیا ما وظیفه نداریم که کمک مالی به آنها بکنیم ؟ آیا اینها مسلمان‏ نیستند ، عزیزان ندارند ؟ آیا اینها برای حق مشروع بشری قیام نمی‏کنند ؟ کیست که امروز منکر شود که فلسطینیهای آواره حق بازگشت به وطن خود را ندارند ؟ من در سفر مکه بعضی از اینها را دیدم . یک جوانهائی ! فقط می‏گفتند : دماء الشهداء ، ما امیدمان فقط به خون شهدایمان است . افرادی‏ در میان آنها هستند که والله برای لباسشان محتاجند و برهنه می‏جنگند . اگر هفتصد میلیون جمعیت مسلمان دنیا ، هر فرد روزی یک ریال بدهد ، در سال‏ نزدیک به سیصد میلیارد دلار می‏شود . اگر فقط مردم ایران که بیست و پنج‏ میلیون نفر هستیم و نود و هشت درصد ما مسلمان است ، هر فرد روزی یک‏ ریال به فلسطینیها کمک کند ، در سال حدود نود میلیون تومان می‏شود . اگر یک عشر مسلمانان هم هر کس روزی یک ریال کمک کند در سال نه میلیون‏ تومان می‏شود . « فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم ( 2 ) 0 الذین‏ آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم »( 3 ) . به وسیله مال که می‏توانیم کمک کنیم . والله این انفاق واجب است ، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است . اولین سئوالی که بعد از مردن‏ از ما می‏کنند همین است که در زمینه همبستگی اسلامی چه کردید ؟ پیغمبر فرمود : « من سمع مسلما ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم » ( 1 ) هر کس بشنود صدای مسلمانی را که فریاد می‏کند یاللمسلمین مسلمانان به‏ فریاد من برسید ، و او را کمک نکند ، دیگر مسلمان نیست ، من او را مسلمان نمی‏دا نم . چه مانعی دارد که ما برای اینها حساب باز کنیم ؟ چه‏ مانعی دارد که مقدار کمی از درآمد خودمان را اختصاص به اینها بدهیم ؟ چرا یهودیان دنیا حتی یهودیان ایران کمک بکنند و ملتهای دیگر آنها را تحسین کنند ، بارک الله بگویند ، ملت بیدار بگویند : ولی ما نکنیم ؟ مردم بیدار آن مردمی هستند که فرصت شناس باشند ، دردشناس باشند ، حقایق شناس باشند . من وظیفه خودم را عمل کردم . وظیفه من فقط گفتن بود و خدا می‏داند جز تحت فشار وجدان و وظیفه خودم چیز دیگری نبود . این کمک مالی را وظیفه‏ شما می‏دانم . و وظیفه خودم و هر خطیب و واعظی می‏دانم که این را بگوید ، بر هر خطیب و واعظی من واجب می‏دانم که چنین حرفی را بزند . مراجع تقلید بزرگی مثل آیت الله حکیم و دیگران رسما فتوی داده‏اند که کسی که در آنجا کشته می‏شود ، اگر نماز هم نخواند شهید در راه خداست . پس بیائیم به خودمان ارزش بدهیم ، به کار و فکر خودمان ارزش بدهیم ، به کتابهای خودمان ارزش بدهیم ، به پولهای خودمان ارزش‏ بدهیم ، خودمان را در میان ملل دنیا آبرومند بکنیم . علت اینکه دولتهای‏ بزرگ جهان چندان درباره سرنوشت ما نمی‏اندیشند ، اینست که معتقدند مسلمان غیرت ندارد . آمریکا را فقط همین یکی جری کرده است . می‏گوید مسلمان جماعت غیرت ندارد ، همبستگی و همدردی ندارد . می‏گوید یهودی که‏ برای پول می‏میرد، جز پول چیزی نمی‏شناسد، خدایش پول است ، زندگیش پول‏ است ، حیات و مماتش پول است ، به یک چنین مسئله حساسی که می‏رسد روزی‏ یک میلیون دلار به همکیشانش کمک می‏کند ولی هفتصد میلیون مسلمان دنیا کوچکترین کمکی به همکیش خود نمی‏کنند ! روز عاشورا است . روز معراج حسین بن علی علیه السلام است . روزی است‏ که ما باید از روح حسین ، از غیرت حسین ، از مقاومت حسین ، از شجاعت و نمی‏توانم درباره اخلاص حسینی کوچکترین سخنی بگویم ، کوچکتر از این هستم ، ولی می‏توانم بگویم ) چیزی که در روز عاشورا بیش از هر چیز دیگر جلوه‏گر و نمایان است ، طمانینه حسین ، اطمینان حسین ، آرامش و استقامت حسین‏ است . این سخنی نیست که من می‏گویم ، سخنی است که از همان روزها درک‏ کردند . یک کسی که آنجا حاضر بوده است ، جمله‏ای دارد . تعبیر او مطابق‏ عصر و زمان و فهم خودش خیلی عالی است . می‏گوید : و الله ما رایت‏ مکثورا قط قد قتل ولده و اهل بیته و اصحاب اربط جاشا منه ( 1 ) . این‏ مرد در واقع یک خبرنگار بوده و قضایا را نقل کرده است . می‏گوید : به‏ خدا قسم من سراغ ندارم مرد دلشکسته‏ای ، مرد تحت فشار قرار گرفته‏ای را که‏ فرزندانش ( اهل بیتش ) جلوی چشمش قلم قلم باشند ، اصحابش را ببیند در حالی که سرهاشان از بدنهایشان جدا شده است ، و این مقدار قوت قلب‏ داشته باشد . این جریان خیلی عجیب است ، شوخی نیست ، جریانی که همیشه اعجاب مرا بر می‏انگیزد اینست : اباعبدالله در روز عاشورا چنان قدم بر می‏دارد که‏ کانه آینده روشن یعنی آثار نورانی نهضت خودش را به چشم می‏بیند . او شک‏ نداشت که با همین شهید شدن پیروز شد . شک نکرد که روز عاشورا پایان این‏ است که باید هر چه دارد در راه خدا بدهد ، یعنی پایان کشت است ، و از روز عاشورا آغاز بهره برداری از این نهضت است . همانگونه که همینطور هم‏ باشد . ما می‏بینیم که کشته شدن حسین ( ع ) همان ، و پیدا شدن جنبشها و حرکتها و همدردیها و همدلیها و طغیانها علیه دستگاه‏ اموی همان . اولین کسی که این کار را کرد ، یک زن بود ، زن یکی از لشکر کفار . در عصر عاشورا وقتی که دید لشکر می‏خواهند به طرف خیمه‏های حرم حسین بن علی‏ حمله کنند ، دوید و چوب خیمه‏ای را برداشت و در جلوی خیمه‏ها ایستاد ، قبیله بکر بن وائل را صدا زد : یا آل بکر بن وائل ! قبیله من ! خویشاوندان من ! کجائید ؟ بیائید ! کار به اینجا کشیده است که می‏خواهند لباس از تن حرم پیغمبر بکنند ! منظره‏ای که به نظر من خیلی با شکوه و پر جلال است ، اینست : می‏دانیم اباعبدالله وقتی آمد برای وداع با اهل بیتش‏ که دیگر احدی از کسانش زنده نبود . آن وداع هم خیلی جانسوز و جانگداز است . ولی به علت خاصی اباعبدالله برای نوبت دوم به وداع آمده و نوشته‏اند علتش این بود که در حملاتی که کرد ، یک نوبت موفق شد لشکر دشمن را عقب بزند و داخل شریعه فرات بشود . اینها ناراحت بودند که‏ مبادا اباعبدالله آب بیاشامد ، زیرا اگر آب بیاشامد ، نیرو می‏گیرد . در همان وقت کسی فریادی کرد ، که اباعبدالله دیگر غیرتش به او اجازه نداد که این حرف را ( خواه راست باشد خواه دروغ ) بشنود و او مشغول نوشیدن‏ آب باشد . وقتی دست برد زیر آب تا مقداری بردارد ، کسی فریاد کرد حسین‏ ! تو می‏خواهی آب بنوشی ؟ ! ریختند به خیام حرمت . فورا بیرون آمد . من‏ نمی‏دانم گفته او راست بود و واقعا می‏خواستند حمله بکنند یا نه ، ولی‏ حمله سریع و بیرون آمدن به وقت اباعبدالله دیگر مجالی نداد . آقا وقتی‏ که آمد ، حمله‏ای به خیام حرم فرزند علی است هذا ابن قتال العرب این فرزند همان کسی است که عرب را کشت . می‏خواست تعصب عربیت را علیه حضرت تحریک کرده باشد . گفتند : چه کنیم ؟ گفت اینطور مصلحت نیست . اگر یک یک بروید ، یک‏ نفر از شما را باقی نخواهد گذاشت ، حمله را همه جانبه کنید . اباعبدالله‏ به هر طرف که حمله می‏کرد ، فرار می‏کردند ولی مواظب بود که از خیمه‏ها دور نشود . غیرت حسین هم هست . حسین شجاع است ، صبور است ، راضی به‏ رضای الهی است ، مخلص است ولی غیره الله هم هست ، غیرتش هم به او اجازه نمی‏دهد که زنده باشد و کسی نزدیک خیام حرم او بیاید . به اهل بیت‏ دستور داد که شما ابدا از خیمه‏ها بیرون نیائید . این دروغ است اگر شنیده‏ باشید که اهل بیت مرتب بیرون می‏آمدند والعطش می‏گفتند . فقط یک بار بیرون آمدند و آن ، وقتی بود که اسب بی‏صاحب اباعبدالله آمد . آن وقت‏ هم که بیرون آمدند ، اول نمی‏دانستند که قضیه از چه قرار است . صدای شیهه‏ این اسب را که شنیدند ، خیال کردند آقا برای وداع سوم آمده است . می‏گویند این اسب ، اسب تربیت شده‏ای بود . نه تنها اسب اباعبدالله‏ اینطور تربیت داشت ، بلکه اسبهای دشمنان هم اینطور تربیتها را داشتند که وقتی سوارش می‏افتاد ، این حیوان ، احساس می‏کرد . این اسب یال خودش‏ را به خون اباعبدالله رنگین کرده بود و وقتی که دید آقا افتاده است و دیگر نمی‏تواند از جا بلند شود ، آمد به طرف خیام حرم . در واقع مثل‏ اینکه پیکی بود که می‏خواست خبری بدهد . اینها به خیال اینکه آقا برگشته‏اند ، از خیمه بیرون آمدند ولی وقتی که آن اوضاع را دیدند ، چاره‏ای‏ ندیدند جز اینکه دور این اسب را بگیرند و ناله بکنند . به هر حال آقا اجازه نداد آنها بیرون بیایند . ولی خودش نقطه‏ای را مرکز قرار داده بود که صدایش را می‏شنیدند . می‏خواست به این وسیله به آنها اطمینان بدهد . وقتی که بر می‏گشت ، به آن مرکز که می‏رسید ، با صدای بلند ( من نمی‏دانم‏ اینکه می‏گویم صدای بلند ، آن زبان خشک چگونه در دهان می‏گردیده ) با هر مقدار که نیرو داشت فریاد می‏کرد : « لا حول و لا قوه الا بالله العلی‏ العظیم » خدایا ! حسین هر چه نیروی روحی و جسمی دارد ، از توست . اهل‏ بیت خوشحال می‏شدند که آقا زنده است . مدتی استراحت می‏کرد ، آسایش‏ پیدا می‏کرد . لشکر باز برمی‏گشتند ، حلقه را تنگ می‏کردند ، تیراندازی‏ می‏کردند ، سنگ می‏پراندند . باز نوبت دیگر آقا حمله می‏کرد . این کر و فر ادامه داشت . شنیده‏اید که عمر سعد در روز عاشورا جنگ را چگونه شروع کرد و باز شنیده‏اید که اباعبدالله اجازه نداد که جنگ از سوی خود و اصحابش شروع‏ بشود . این سنتی است که در جنگهایی که با یک فرقه به ظاهر مسلم صورت‏ می‏گرفت ، رعایت می‏شد . علی علیه السلام هم رعایت می‏کرد . می‏گفت من‏ هرگز ابتدا به جنگ نمی‏کنم . آنها که جنگ را شروع کردند ، بعد ما می‏زنیم‏ . آقا ابتدای به جنگ نکرد . عمر سعد برای جلب رضایت عبیدالله زیاد ، جنگ را به این شکل شروع کرد که تیر و کمانی خواست . پدر او معروف است‏ که در صدر اسلام ، تیرانداز خیلی ماهری بوده است و شاید خودش هم‏ تیرانداز بوده است .


نوشته شده توسط : فاتحی نیا

نظرات دیگران [ نظر]


: منوی وبلاگ :


بازدیدهای امروز:
7 بازدید
بازدیدهای دیروز:
1 بازدید
مجموع بازدیدها:
36397 بازدید

صفحه اصلی


وضعیت من در یاهو
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
درباره من


: درباره خودم :
جلسه ششم کارنامه ما در امر به معروف و نهی از منکر - شیفتگان حضرت رقیه (ص)
فاتحی نیا
: لوگوی وبلاگ :

جلسه ششم کارنامه ما در امر به معروف و نهی از منکر - شیفتگان حضرت رقیه (ص)

: لینک دوستان من :

دکتر علی حاجی ستوده


: لوگوی دوستان من :






: فهرست موضوعی یادداشت ها :
(حماسه حسینی جلد2)عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی . (حماسه حسینی جلد2)مقدمه . بخش پنجم شعارهای عاشورا . بخش ششم تحلیل واقعه عاشورا . بخش هفتم ماهیت قیام حسینی . تحریفات معنوی حادثه کربلا . جلسه پنجم ارزش امر به معروف و نهی از منکر از نظر علمای اسلام . جلسه چهارم مراحل و اقسام امر به معروف و نهی از منکر . جلسه دوم ارزش هر یک از عوامل . جلسه سوم شرایط امر به معروف و نهی از منکر . جلسه ششم کارنامه ما در امر به معروف و نهی از منکر . جلسه هفتم تاثیر امر به معروف و نهی از منکر اهل بیت امام پس از حا . حماسه حسینی - جلسه اول : دو چهره حادثه کربلا . حماسه حسینی - جلسه دوم : نهضت حسینی ، حماسه‏ای مقدس . حماسه حسینی - جلسه سوم : نهضت حسینی ، عامل شخصیت یافتن جامعه اسل . دانلود نرم افزار مذهبی موبایل . شرایط مبلغ و تاثیر تبلیغی اهل بیت امام حسین ( ع ) در مدت اسارتشا . شهیدبرنسی . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه اول : مفهوم ت . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه پنجم : حادثه . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه چهارم : روشها . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه دوم : وسائل و . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه سوم : روش تبل . عنصر تبلیغ در نهضت حسینی ( تبلیغ در اسلام ) - جلسه ششم : نقش اهل . وظیفه ما در برابر تحریفها .


: آرشیو یادداشت ها :

کتابخانه
دانلود نرم افزار های مذهبی موبایل
شهید برونسی



: جستجو در وبلاگ :


: پشتیبانی :

کانون وبلاگ نویسان مذهبی